معنی کلمه استماله در لغت نامه دهخدا
ور کند نرمی ، نفاقی میکند
زاستمالت ارتفاقی میکند.مولوی.- استمالت کردن ؛ دلجوئی کردن. جلب کردن. نرم کردن : مردان را بمردان استمالت توان کردن. ( یعقوب بن لیث ، از تاریخ سیستان ).
|| نرمی کردن. || بمیل آوردن. طلب میل کردن. || بسیارمال شدن. ( منتهی الارب ).
و در بیت ذیل سنائی اگر غلط کتابت در آن راه نیافته باشد مراد معلوم نیست :
هست از استمالت دوران
چون شترمرغ عاجز و حیران.سنائی.