استرضاء
معنی کلمه استرضاء در فرهنگ معین
معنی کلمه استرضاء در ویکی واژه
خشنود کردن.
خشنودی.
استرضاعات.
جملاتی از کاربرد کلمه استرضاء
شرط اول اين است كه حقوق مردم ، حق الناس را بايد برگردانى . خداعادل است ، از حقوق بندگانش نمى گذرد. يعنى چه ؟مال مردم را خورده اى ؟ بايد يا آن مال را به صاحبش برگردانى يالااقل او را راضى كنى . از مردم غيبت كرده اى ؟ بايد استرضاء كنى ، بروى خودت رابشكنى بگويى آقا من از تو غيبت كرده ام ، خواهش مى كنم از من راضى باش .
(يستعتبون ) در اصل از (عتاب ) گرفته شده كه به معنى اظهار خشونت است ، ومفهومش اين است كه شخص گنهكار خود را تسليم سرزنشهاى صاحب حق كند تا او را موردعفو قرار دهد و راضى گردد، و لذا اين ماده (استعتاب ) به معنى استرضاء و تقاضاى عفونيز به كار مى رود.