استجمام

معنی کلمه استجمام در لغت نامه دهخدا

استجمام. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) باگیاه شدن زمین. || بسیار شدن آب چاه و گرد آمدن آن. پرآب شدن چاه. ( منتهی الارب ). || دست بداشتن از آب کشیدن از چاه تا آب گرد آید. ( تاج المصادر بیهقی ). || ماندگی افکندن. برآسودن. ( منتهی الارب ): سباشی تکین از اتباع واشیاع ارسلان مکنت مقام و فرصت استجمام نیافت به ابیورد شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 294 ). سلطان بر عزم استجمام روزی چند به اصفهان آمد. ( جهانگشای جوینی ).

معنی کلمه استجمام در فرهنگ فارسی

با گیاه شدن زمین

جملاتی از کاربرد کلمه استجمام

860 - عن ابى ذر فى حديث قال : قلت : يارسول الله فما كانت صحف ابراهيم ؟ قال : كانت امثالا كلها. ايها الملك المبتلى المغرورانى لم ابعثك لتجمع الدنيا بعضها على بعض و لكن بعثتك لترد عنى دعوه المظلومفانى لااردها و ان كانت من كافر. و على العاقل ما لم يكن مغلوبا ان تكون له ساعات ساعهيناجى فيها ربه و ساعه يحاسب فيها نفسه و ساعه يتفكر فيها صنع الله اليه و ساعهيخلو فيها بحظ نفسه من الخلال فان هذه الساعه عون لتلك الساعات و استجمام للقلوبو تفريغ لها. (الحديث )
این چشمه آبگرم در مسیر جاده خورگو، سرخان روستای باری قراردارد. فاصله مظهر چشمه تا روستای باری ۳ کیلومتر است که یک کیلومتر این را باید پیاده پیمود چشمه آبگرم از شکاف سنگهار رودخانه گرو از زمین خارج می‌شود و عامل تشکیل ان تکتونیک صفحه‌ای است در اطراف چشمه تعداد حوضچه کوچک به شکل مستطیل و به ابعاد مختلف بنا گردیده‌است که اهالی روستا در آن‌ها استجمام می‌کنند. آب چشمه باری در ردیف آب‌های گوگردی