ازیش

معنی کلمه ازیش در لغت نامه دهخدا

ازیش. [ اَ ] ( حرف اضافه + ضمیر ) ازو. از وی ، چنانکه گویند ازیش بستان ، یعنی ازو بگیر و از وی بستان. ( برهان ). ازش. رجوع به ازش شود. حسین خلف این کلمه را با این معنی آورده است ، شاید در بعض لهجه ها بوده است لکن من نشنیده ام.

جملاتی از کاربرد کلمه ازیش

أُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الْحَیاةَ الدُّنْیا بِالْآخِرَةِ ایشان آنند که دنیا خریدند و آخرت فروختند فَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ فردا عذاب دوزخ ازیشان سبک نکنند، وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ و ایشان را کسی یاری ندهد و نه فریاد رسد.
قوله تعالی وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ و ازیشان کس است که می‌نیوشد بگوش سر بتو وَ جَعَلْنا عَلی‌ قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً و ما بر دلهای ایشان پوششها و غلافها افکنده‌ایم أَنْ یَفْقَهُوهُ که حق را دریاوندی وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً و در گوشهای ایشان از حق شنیدن گرانی و بار افکندیم وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ و اگر هر نشانی که ما نمودیم به بینند لا یُؤْمِنُوا بِها بآن هم بنگروند. حَتَّی إِذا جاؤُکَ تا آن گه که آیند بتو، یُجادِلُونَکَ پیکار می‌کنند با تو، و حق را باز میدهند یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا ایشان که کافر گشتند میگویند إِنْ هذا إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ (۲۵) نیست این مگر افسانهای پیشینیان.
همه بردند کام دولت راند همه رفتند و نام ازیشان ماند
چون برادران ایرج را بکشتند، فریدون گفت: خدایا مرا مرگ مده تا از فرزندان ایرج کسی را ببینم که کین ایرج از برادران بستاند. فریدون گوشک دختر ایرج را به یکی از پسران دیگرش می‌دهد و ازیشان دختری آمد روشنک نام و ازین دختری آمد نامش اترک بود. پس این اترک را پسری آمد و این پسر با خواهر خود ببود و منوچهر آمد و دیگر گویند که آفریدون با دختر ایرج ببود و منوچهر آمد.
به تاری شب ازیشان ناوک انداز زنند از دور مردم را به آواز
سپهدار ازیشان شگفتی بماند فراوان همی نام یزدان بخواند
آن شیوه چو دید قیس ازیشان برخاست ز جای خود پریشان
وَ قالَتِ الْیَهُودُ جهودان گفتند، عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ که عزیز پسر خداست، وَ قالَتِ النَّصاری‌ ترسایان گفتند، الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ که مسیح پسر اوست، ذلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ این چیز آنست که بزبان میگویند، یُضاهِؤُنَ راست برابر دارند و هم سخن، قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ با کوران که پیش ازیشان بودند، قاتَلَهُمُ اللَّهُ لعنت باد از خدای بر ایشان، أَنَّی یُؤْفَکُونَ. (۳۰)
لیک ازیشان چو بجسته است کسی آن همه در پرده نمانده‌ست بسی
سراسر قلعه های آن حوالی دل خود را ازیشان کرد خالی
ز لشکر یکایک همه برگزید ازیشان هنر خواست کاید پدید