ادعام
جملاتی از کاربرد کلمه ادعام
شما ملاحظه مى كنيد در بعضى از اين ممالك كه اسم اسلامى رويش هست ، الان هم در همه جامـى گـويـند كه اسلام اين است كه در اينجاست ، خوب ، اين يك چيز، مائى كه ادعا داريم وادعـا مى كنيم همه مان !!! و صحيح هم هست ادعامان !!! كه اسلام آن نيست كه آنها مى گويند،اسـلام يـك اسـلامـى اسـت كه حكومتش يك حكومت خاص است ، رژيمش يك رژيمى است غير همه رژيـم هـاى دنـيا، عدل و انصاف هست در آن ، حكومت خداست . مائى كه اين حرف را مى زنيم وصـحـيـح هـم هـست حرفمان اگر گفتارمان با اعمالمان مخالف باشد، مگر منافق چيست ؟ يكدسـته از منافقين در صدر اسلام بودند كه گفتارشان با واقعشان مخالف بود، راجع به اصل اسلام مى آمدند مى گفتند ما مسلمانيم و نبودند.
پـيـغـمـبـر مـى گـويـد مـسـلمـيـن بـا هـم مجتمع باشيد، شما متفرق مى كنيد. قرآن مى گويدواعتصموا بحبل الله جميعا شما چسبيديد به حبل آمريكا و شوروى . ادعاها زياد است . من نمىگـويم كه ماها كه حالا در ايران هستيم ما هم تابع هستيم به آن معنا، ما ادعامان اين است كه مـيـل داريـم تـابـع بشويم ، در خط اين هستيم كه تبعيت بكنيم . شما كه مى گوييد تابع هـسـتـيـد، كـه ، قـرآن خـدا مـى گـويـد كه با اينها يك طور نباشيد والذين كفروا اوليائهمالطـاغـوت خـوب ، شـمـا اوليـاءتـان كى هست الان ؟ با كى ارتباط داريد الان ؟ خوب ، يكدسته با آن طرف ارتباط داريد، يك دسته با آن طرف ، ايران هم كه مى خواهد با هيچ كس نـباشد، شما به فشارش مى گذاريد، فشار به اينكه چرا آن طرف نيست يا چرا آن طرف نيستى .