[ویکی الکتاب] معنی قِیَامٌ: ایستادن(وقتی که مصدر است نظیرعبارت " فَمَا ﭐسْتَطَاعُواْ مِن قِیَامٍ ") - ایستاده ها (جمع قائم در عبارت "ثم نفخ فیه اخری فاذا هم قیام ینظرون ") ریشه کلمه: اخر (۲۵۰ بار)
جملاتی از کاربرد کلمه اخرى
وقال عليه السلام : ان الله امر بثلاثة مقرون بها ثلاثة اخرى ، امر بالصلوة والزكوة ، فمن صلى و لم يزك لم تقبل منه صلوته ، و امر بالشكر له و للو الدين ، فمنلم يشكر و الديه لم يشكر الله و اءمر بالتقاء الله و صلة الرحم فمن لميصل رحمه لم يتق الله .(193)
پس نتيجه اين شد كه مراد از (ام ابيها) اين است كه حضرترسول خاتم (ص )مولود روحانى تفصيلى دخترش محسوب مى گردد. زيرا دخترش فاطمه(ع )مادر ائمه اطهار (ع )مى باشد و ائمه عليهم السلام وجود روحانى تفصيلى حضرترسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى باشند و به عبارت اخرى : ولادت ثانويهروحانيه حضرت رسول خاتم (ص )از بطن دختر گراميش حضرت فاطمه زهرا سلام اللهعليها است .
در حـديـث ديـگـرى از پـيامبر (صلى الله عليه و آله ) آمده است : من قراءها فكانما شهد معمحمد (صلى الله عليه و آله ) فتح مكه ، و فى رواية اخرى فكانما كان مع من بايع محمداتحت الشجرة : (هر كس اين سوره را قرائت كند مانند كسى است كه به هنگام فتح مكه درخـدمـت پـيـامـبـر (صلى الله عليه و آله ) و در لشكر او بوده است و در روايت ديگرى آمده :مـانـنـد كـسـى است كه با محمد (صلى الله عليه و آله ) در زير درختى كه در حديبيه بودبيعت كرده است )!
(ثم لا يخفى عليك حسن صنيعته - قدس سره - فى تمسكه بالاسم الشريف الفاطرحيث قال : الوجودات نفس التعلقات بفاطرها قال عز منقائل : (افى الله شك فاطر السموات و الارض ) (ابراهيم / 11) و نحوها آيات اخرى منهاقوله سبحانه حكايه عن نبيه هود: (ان اجرى الاعلى الذى فطرنى ) (هود / 51) و فىتفسير مجمع البيان للطبرسى فى تفسير هذه الاية الفطر الشق عن امر الله كما ينفظرالورق عن الشجر و منه فطر الله الخلق لانه بمنزله ما شق عنه فظهر انتهى فما سواءمنفطر عنه قائم به و متعلق به )
عجيب است كه بشر به نام تمدن مى خواهد به قهقرا و توحش باز گردد.در قرآن كريمكلمه ( الجاهلية الاولى ) (109) وارد شده است . شايد اشعار به همين جهت باشدكه جاهليت قديم ، نخستين جاهليت بوده است . در بعضى از روايات آمده است كه ( اىستكون جاهلية اخرى ) يعنى مفهوم آيه اين است كه به زودى يك جاهليت ديگر(ى ) همبه وجود خواهد آمد.
گاهى مراحل مزبور را صبغه سفر و ارتحال داده و اصلا نام مرگ در آنها مطرح نمىشود؛ مانند: (منها خلقناكم و فيها نعيدكم و منها نخرجكم تاره اخرى ) (1524)زيرا در آيه سير تطورى دنيا و برزخ و قيامت يكسان و بدون نام مرگ كه رايحه عدم ازآن استشمام مى شود بازگو شد.
نـخـسـت مـى گـويـد: (اى مـوسـى ! مـا بـار ديـگـر نـيـز بـر تـو منت گذارديم ، و تو رامشمول نعمتهاى خويش ساختيم ) (و لقد مننا عليك مرة اخرى ).
نـگـاه كن به شاخ درختان و ريشه هاى آنها و نگاه كن به عشاق دنيا و خدا و ائمه و درهم ودنـيـا و البـتـه عـشـق مـمـدوح و مـحدود عشق به مبداء و دود است و چون همه موجودات مخلوق وظـل حـق و مـنـسـوب بـه اويـند از آن جهتى كه منسوب به اويند همه را بايد دوست داشت ولوشـيـطـان بـاشـد لكـن بـه اندازه انتساب كه فقط در شيطان حيثيت وجودى است كه در غايتضـعـيـف اسـت و پـر بـديهى است كه كسى اگر غفلت و يا به جهات اخرى به محبوب خودصدمه و توهين وارد كند البته در مذهب عشق خود را مذموم و ملوم داند.
ابن عباس گفت : پس از مرگ عمر، من روايت او را با عايشه ، ام المومنين ، در ميان گذاشتم .او گفت : خدا عمر را بيامرزد. به خدا سوگند كه پيغمبر نفرموده است كه مومن را خداوندبه سبب گريه بستگانش بر او عذاب مى كند. سپس عايشه به سخن خود چنين ادامه داد:شما به قرآن مراجعه كنيد، كه بهترين دليل است ، آنجا كه مى فرمايد: و لا تزر وازرهوزر اخرى . (بار گناه كسى را، ديگرى بر دوش نمى كشد.) ابن عباس گفت : بنابراينخداست كه مى خنداند و مى گرياند. (107)
و چون حضرتش را در لحد نهاد فرمود بسم الله الرحمن الرحيم بسم الله و بالله و علىملته رسول اله محمد بن عبدالله . اى فاطمه صديقه من تو را به كسى تسليم كردم كهاز من اولى و شايسته تر است براى تو و به آنچه مورد رضاى الهى است من همان رابرايت پسنديدم و بعد اين آيه مباركه را قرائت فرمود (منها خلقناكم و فيها نعيدكم و منهانخربحكم تاره اخرى )