اخده

معنی کلمه اخده در لغت نامه دهخدا

اخده. [ اَ خ ِدْ دَ ] ( ع اِ ) ج ِ خَدّ.

جملاتی از کاربرد کلمه اخده

با معاويه كارى نداشت و اعمال او را مورد مؤ اخده قرار نمى داد و اين باعث تقويت معاويه وكسب قدرت بيشتر او مى شد.
صاحبان اين نظريه ، اين را نيز گفته اند، كه بر خداى تعالى واجب است سيئات وگناهان صغيره كسانى كه از كباير اجتناب ورزيده اند تكفير و محو كند، چون مؤ اخده برآنها درست نيست .
مؤ لف گويد: كرامات علماى ربانى و اجابت دعوات صاحبان مقام يقين ، به راستى افزوناز شمار است و در ذيل داستان 25 اين كتاب براى رفع استعجاب و اثبات اين مطلبمطالبى گفته شد و در اين مقام براى تاءييد اين داستان از خاتم المجتهدين شيخمرتضى الانصارى داستانى نقل مى گردد: از شيخ محمود عراقى كه از تلاميذ شيخ بوده در آخر كتاب ((دارالسلام )) نقل كرده و خلاصه اش اين است كه :مرحوم حاج سيد علىشوشترى كه از اكابر علما و صاحب كرامت و اجابت دعوات بوده و مورد علاقه و ارادتشيخ انصارى بوده است ، در سال 1260 ه.ق كه مرض وبا در نجف اشرف بود اواسطشب مرحوم سيد به اين مرض مبتلا مى شود و چون فرزندانش حالت او را پريشان مىبينند از ترس آنكه مبادا فوت كند و شيخ از آنها مؤ اخده نمايد كه چرا جهت عيادت به اواطلاع نداده اند چراغ را روشن كرده كه به منزل شيخ رفته و او را از مرض سيد آگاهىدهند.

گويند چون رشيد برامكه را منكوب كرد و ايشان را از بيخ و بن برانداخت ، شعرا را ازسرودن شعر در رثاى ايشان منع كرد و دستور داد هر كس درباره برامكه شعرى بگويد،وى را مؤ اخده كنند. در اين اوقات يكى از پاسبانان خليفه گذارش به خرابه اى افتاد وديد شخصى آنجا ايستاده كاغذى دارد كه در آن شعرى چند در رثاى برامكه نوشته شدهاست و آن اشعار را مى خواند و گريه مى كند. پاسبان وى را گرفته نزد رشيد آورد وداستان را برايش نقل كرد. رشيد آن شخص را فرا خواند و در اين باره از وى پرسش كرد.آن شخص نيز اعتراف نمود.