اخترام

معنی کلمه اخترام در لغت نامه دهخدا

اخترام. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) اقتطاع. ( زوزنی ). استیصال. بریدن. || نزار کردن. || اخترام منیّه کسی را؛ گرفتن مرگ او را. || ز بیخ برکندن ِ مرگ قومی را. از بن برکندن. || مردن. || ربودن.

معنی کلمه اخترام در فرهنگ عمید

۱. از ریشه درآوردن.
۲. بریدن.

معنی کلمه اخترام در فرهنگ فارسی

استیصال بریدن

جملاتی از کاربرد کلمه اخترام

اما مبنای آنها بر اخترام به نقطه از این جهت بود که به تصور آنها، در تجزیه نهایی، همه چیز به نقطه، در واقع جزء لایتجزی ختم می‌شود. این اعتقاد به نقطه، که جزء لایتجزی محسوب شده -و اصل اعتقاد دموکریتوس یونانی است- منبع همان فلسفه‌ای شده که بعدها به فلسفه مادی و دهری و ماتریالیسم دیالکتیک شهرت یافته و یک قرن تمام (قرن بیستم) نصف دنیا را متزلزل ساخته بود.

آن كسى كه هيچ گاه اخترامى برايش حاصل نشده ، تنها يك نفر است و آن هم وجود مقدس ولى الكل است كه خلجانى ابدا به قلبش هم وارد نشد، و اينكه فرمود: ((ليغان علىقلبى )) در جايى بود كه ابوجهل ها در مقام ايذاى قلب محترمش بر مى آمدند و حرفهاى ناگوارى مى گفتند، و الا هيچ نحوه اخترام به خودش وارد نشد، بلكه حضرت در اين طبيعت دقيقا آن طورى كه نقشه سير الهى بود، سير فرمود.

اوری‌دیس زن اَرّیده فیلیپ در مقدونیه مورد احتراماتی بود که نسبت به مقام نیابت سلطنت مرعی داشتند؛ بنابراین همین که شنید که المپیاس در تدارک است که به مقدونیه درآید، فرستاده‌ای نزد کاساندر فرستاد و از او کمک طلبید و مقدونی های فعال را با هدایا و مواعید به‌طرف خود جلب کرد، ولی پولیس پرخون لشکری جمع کرده المپیاس را با اسکندر پسر اسکندر به مقدونیه آورد و نزدیک بود جدالی بین لشکر پولیس پرخون و سپاه اَرّیده فیلیپ درگیرد که مقدونی های اَرّیده به اخترام نام اسکندر دست از جنگ کشیده و او را گرفته به پولیس پرخون تسلیم داشتند.

شمستان علیزمانلی، دوست صمیمی یوسف میرزایف و خواننده معروف آذربایجانی، یک ترانه خود موسوم به «سرباز شجاع» را به ادای اخترام به یاد او اختصاص داد.

احترام على بن جعفر به امام جواد(ع ) و اقرار او به امامت آن حضرت  (على بن جعفر برادر امام كاظم (ع ) در مسجد پيامبر(ص ) در مدينه براى جمعى تدريس مىكرد) محمد بن حسن بن عمار مى گويد: من دو سال بود، در درس او شركت مى كردم ، واخبارى را كه او از برادرش (امام كاظم ) براى مانقل مى كرد، مى نوشتم ؛ روزى در مسجد در خدمتش نشسته بودم ، ناگاه امام جواد(ع ) كه درآن هنگام كودك بود، وارد مسجد گرديد، على بن جعفر تا او را ديد از جاى برخاست و از اواستقبال كرد و بدون كفش و عبا نزد آن حضرت رفت ، و دستش را بوسيد و اخترام شايانى به او نمود.

آن كسى كه هيچ گاه اخترامى برايش حاصل نشده ، تنها يك نفر است و آن هم وجود مقدس ولى الكل است كه خلبانى ابدا به قلبش هم وارد نشد، و اين كه فرمود: ((ليغان على قلبى )) الخ در جايى بود كه ابوجهل ها در مقام ايذاى قلب محترمش بر مى آمدند و حرف هاى ناگوارى مى گفتند، والا هيچ نحوه اخترام به خودش وارد نشد بلكه حضرت در اين طبيعت دقيقا آن طورى كه نقشه سير الهى بود سير فرمود.