اجهاد

معنی کلمه اجهاد در لغت نامه دهخدا

اجهاد. [ اِ ] ( ع مص ) رنجانیدن.( زوزنی ). برنجانیدن. ( تاج المصادر ). || بار کردن فوق طاقت : اجهد الدابة. || آرزومند طعام شدن : اَجْهَدَ الطعام. اُجْهِدَ الطعام ( مجهولاً )؛ ای اشتهی. || شتاب کردن پیری و مانندآن : اجهد الشیب. || بسیار گردیدن. || آشکار و هویدا شدن : اجهد الحق. || احتیاط کردن : اجهد فی الأمر. || خلط و مشتبه شدن : اجهد الشی ٔ. || نیست کردن. پراکنده ساختن : اجهد ماله. || کوشش کردن. || کوشش کردن در دشمنی : اجهد العدو. || قریب آمدن و نمایان گردیدن : اجهد لی القوم. || دست دادن کار: اجهد لک الأمر. ( منتهی الارب ).

جملاتی از کاربرد کلمه اجهاد

1. زكات علم بذلآن است : قال على عليه السلام : زكوة العلم بذله لمستحقّه و اجهاد النفسبالعمل به