اجزار

معنی کلمه اجزار در لغت نامه دهخدا

اجزار. [ اِ ] ( ع مص ) اجزارِ شیخ ؛ بوقت مردن رسیدن پیر. || اِجزارِ بعیر؛ هنگام آن آمدن که اشتر را بکشند. || اِجزارِ نخل ؛ بوقت باز کردن خرما رسیدن خُرمابُن. ( منتهی الارب ). هنگام بریدن خرما بودن. ( تاج المصادر ). || اِجزارِ شاة؛گوسفند دادن بکسی تا ذبح کند و کذلک اجزارالجزور.

جملاتی از کاربرد کلمه اجزار

در سال ۱۹۸۳، ار. استونر ثبت اختراعی برای اولین رابط ریزپردازنده برای انتقال آب و مواد مغذی به محفظهٔ بستهٔ هواکشت ساخته شده از پلاستیک را پرونده‌سازی کرد. استونر جلو رفت تا شرکت‌های متعددی برای تحقیق و توسعهٔ سخت‌افزارها، رابط‌ها، بیوکنترلرها و اجزاری تولید تجاری محصولات هواکشت را توسعه دهد.
نت فلو برای ایجاد محدودیت در میزان بار درگیر در اجزار روتر یا محدودیت در میزان رکوردهای ارسالی بر روی هر اینترفیس فعال می‌گردد.