اتعاب

معنی کلمه اتعاب در لغت نامه دهخدا

اتعاب. [ اِ ] ( ع مص ) رنجانیدن. ( زوزنی ). در رنج انداختن. رنج افکندن. مانده کردن. مانده گردانیدن. در تعب انداختن : قاآن از اِتعاب ذات خود مستغنی شد و عمال و کتبه بنواحی که مسلّم بود نامزد شدند. ( جهانگشای جوینی ). || پر کردن ظرف را. || خداوند مواشی مانده شدن. || پیوند گرفته را بازشکستن.
اتعاب. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ تعب. رنجها.

معنی کلمه اتعاب در فرهنگ عمید

در رنج انداختن، مانده کردن.

معنی کلمه اتعاب در فرهنگ فارسی

رنجها، جمع تعب، درتعب انداختن، دررنج انداختن، مانده کردن
رنجها

جملاتی از کاربرد کلمه اتعاب

493-در روايتى از امام جواد - عليه السلام - آمده است : القصد الى الله تعالى بالقلوب من اتعاب الجوارح بالاعمال ؛ (آهنگ خدا نمودن بادل ، از خسته كردن اعضا و جوارح با اعمال (غير قلبى ) رساتر است .) بحارالانوار، ج67، ص 60، ج 75، ص 363؛ كشف الغمة ، ج 2، ص 368 .