ابو لبابه

معنی کلمه ابو لبابه در لغت نامه دهخدا

ابولبابه. [ اَ ل ُ ب َ ] ( اِخ ) ابن عبدالمنذر الأنصاری. نام او رفاعه. از صحابه رسول صلوات اﷲ علیه است و بغزوه سویق بمدینه خلیفه حضرت او بود. وی غزوه احد و مشاهد پس از احد را دریافت و به روزگار خلافت علی بن ابیطالب علیه السلام درگذشت.
ابولبابه. [ اَ ل ُ ب َ ] ( اِخ ) اسلمی. صحابی است.
ابولبابه.[ اَ ل ُ ب َ ] ( اِخ ) جدّ عمارةبن حمزة الکاتب است.
ابولبابه. [ اَ ل ُ ب َ ] ( اِخ ) رفاعةبن عبدالمنذر الأنصاری. رجوع به ابولبابه بن عبدالمنذر... شود.
ابولبابه. [ اَ ل ُ ب َ ] ( اِخ ) مروان. محدث است و حمادبن زید از او روایت کند.
ابولبابه. [ اَ ل ُ ب َ ] ( اِخ ) مولی رسول اﷲ. صحابی است.
ابولبابه. [ اَ ل ُ ب َ ] ( اِخ ) مولی عبداﷲبن عباس. تابعی است.

معنی کلمه ابو لبابه در فرهنگ فارسی

نام او رفاعه و از صحابه رسول اکرم است

جملاتی از کاربرد کلمه ابو لبابه

يك سوم اموال ابو لبابه و يارانش را پذيرفت ، در حالى كه مقدار زكات در هيچ - مورديك سوم نيست ، در گندم و جو و خرما و مويز گاهى يك دهم و گاهى يك بيستم است ، و درطلا و نقره تقريبا 5 2 درصد مى باشد، و در چهار پايان (گاو و گوسفند و شتر) نيزهرگز به يك سوم نمى رسد.

ابولبابة با دست به حلق خود اشاره كرد و به ايشان فهماند اگر به حكميت او راضى شويد، او به قتل شما حكم مى دهد. در نتيجه يهوديان حكميت سعد را نپذيرفتند. در اين هنگام جبرئيل بر پيامبر فرود آمد و او را از وقوع جريان بين ابو لبابه و بنى قريظه خبر داد

ابو لبابه مى گويد: به خدا قسم هنوز قدم از قدم بر نداشته بودم كه منتقل شدم به اينكه خدا و رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) را خيانت كرده ام ، و همينطورهم شد، يعنى چيزى نگذشت كه آيه مورد بحث نازل شد، ابو لبابه خود را با طناب به يكى از ستونهاى مسجد بست ، و گفت به خداقسم آب و غذا نمى خورم تا اينكه يا بميرم و يا خداوند از تقصيرم در گذرد، هفت روز دراعتصاب غذا بود تا اينكه به حالت بيهوشى افتاد، و خداوند از گناهش در گذشت . بهاو گفتند: اى ابا لبابه ! خدا توبه ات را پذيرفت . گفت : نه به خدا سوگند خود رااز اين ستون باز نمى كنم تا رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) خودش مرا باز كند. لذارسول خدا (صلى الله عليه و آله ) تشريف آورد و او را با دست خود باز كرد.

رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) ابا لبابه را به ميان آنان فرستاد وقتى او راديدند شروع كردند به گريه و گفتند: چه صلاح ميدانى آيا ما به حكم محمد تن در دهيم. ابا لبابه به زبان گفت : آرى ، و ليكن با دست اشاره به گلويش كرد و فهماند كه اگر به حكم او تن در دهيد تمام افراد شما را خواهد كشت . ابو لبابه خودش بعدها گفته بود كه به خدا سوگند قدم از قدم برنداشتم مگر آنكه فهميدم به خدا و رسولش خيانت كرده ام . خداى تعالى داستان او را به وسيله وحى به پيغمبرش خبر داد.

البته اعمالى همچون اعمال ابو لبابه مصداق جهل و اشتباه نيست ، بلكه عشق و علاقه به مال و فرزند و حفظ منافع شخصى گاهى دريك لحظه حساس چشم و گوش انسان را مى بندد و مرتكب خيانت به خدا و پيامبر مى شوداين در حقيقت خيانت آگاهانه است . ولى مهم اين است كه انسان زود همچون (ابولبابه )بيدار شود و گذشته را جبران كند.

ابو لبابه سپس اضافه كرد: از تماميت توبه من اين است كه از اين ببعد از قبيله و قومم و خانه هايشان كه در آن خانه اين گناه از من سر زد قطع رابطه نموده و از اموالى كه درآنجا دارم صرف نظر نمايم رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرمود: در تماميت توبهات همين بس كه يك سوم اموالت را تصدق دهى .

هنگامى كه (ابو لبابه ) نزد آنان آمد زنان و بچه هاى يهود درمقابل او به گريه افتادند، او تحت تاثير قرار گرفت ، مردان گفتند: صلاح مى دانىما تسليم حكم محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) شويم ؟ ابو لبابه گفت آرى ولى درهمين حال اشاره به گلوى خود كرد، يعنى همه شما را خواهد كشت !

ابو لبابه از اين كار پشيمان شد و يكسره به مسجد رفته خود را به يكى از ستونهاى مسجد بست و سوگند ياد كرد كه خود را رها نكند تا آنكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) او را باز كند و يا آنكه همانجا بميرد. داستان توبه او را به رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) رساندند، حضرت فرمود: او را رها كنيد تاخدا توبه اش را بپذيرد، و پس از مدتى خداوند توبه اش را پذيرفت و آيه اى درقبول توبه اش نازل كرد و رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) او را با دست خود ازستون مسجد باز كرد.

آن وقت شهر از ناحيه دشمن مورد هجوم واقع شود و آن وقت ياورى نداشته باشيم و ياروايتى كه در داستان ابى لبابه وارد شده ، كه وقتى رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) او را فرستاد تا قبيله بنى قريظه را از قلعه هايشان بيرون كند و هر حكمى كه مى خواهد در باره آنان براند، ابو لبابه بعد از بيرون كردن آنان اشاره به حلق خود كرد و به اين وسيله خبر داد كه همه آنان كشته خواهند شد.

پيامبر آمد و او را گشود ابو لبابه گفت براى تكميل توبه خود خانه ام را كه در آن مرتكب گناه شده ام رها خواهم ساخت و از تمام اموالم صرف نظر مى كنم ، پيامبر فرمود كافى است كه يك سوم از اموالت را در راه خداصدقه بدهى .