ابن هلال

معنی کلمه ابن هلال در لغت نامه دهخدا

ابن هلال. [ اِ ن ُ؟ ] ( اِخ ) رجوع به ابونصر احمدبن هلال البکیل شود.

جملاتی از کاربرد کلمه ابن هلال

سپس شیخ شهاب الدین ابن هلال در دادگاه حاضر شد و در کنار قاضی مالکی نشست. او گفت که نسیمی زندیق است و توبه‌اش را نمی‌توان پذیرفت و باید به قتل رسد. سپس به قاضی مالکی رو کرد و پرسید:
در اين فصل ، به فعاليت هاى مخفى دومين سفير امام (عج )؛ محمد بن عثمان بن سعيد عمرىپرداخته مى شود. آن گاه انگيزه هاى افرادى را كه منكر وكالت وى شدند، بررسى مىكند؛ افرادى هم چون ابن هلال ، بلالى و محمد بن نضير. سپس به فعاليت هاى وى دربارهى وكلاى دروغين و فشار عباسيان مى پردازد.
و نحن نبراء الى الله تعالى من ابن هلال - لا رحمة الله - و ممن لا يبراء منه ، فاعلمالاسحاقى و اهل بلده مما اعلمناك من حال هذا الفاجر و جميع من كان ساءلك و يساءلك عنه. (746)
بنا بر نقل ابن ابی الحدید از ابن هلال ثقفی، سنان در زمان خلافت علی، کودک بوده‌است و علی می‌گوید که فرزند محمد به دست او کشته خواهد شد. همچنین برخی تواریخ، سنان را جنگجو و شاعری سبکسر و مجنون دانسته‌اند.
6- ابوسلمه ابن عبدالاسد ابن هلال مخزومی