ابن هرمه

معنی کلمه ابن هرمه در لغت نامه دهخدا

ابن هرمه. [ اِ ن ُ هََ م َ ] ( ع ص مرکب ، اِ مرکب ) فرزند بازپسین. ابن عجزه. ته تغاری.
ابن هرمه. [ اِ ن ُ هََ م َ ] ( اِخ ) ابراهیم بن علی بن هرمه. شاعر مخضرمی. دیوان او در پانصد ورقه است ، و اخبار او و منتخبات شعر او را ابوبکر صولی جرجانی گرد کرده است.
ابن هرمه. [ اِ ن ُ هََ رِ م َ ] ( اِخ ) نام یکی از روات است.

معنی کلمه ابن هرمه در فرهنگ فارسی

نام یکی از روات است

جملاتی از کاربرد کلمه ابن هرمه

هركس از او شكايتى دارد رسيدگى كرده و از اموال (ابن هرمه ) بپردازد، و چونزندانيان رابه بيرون زندان براى گردش و هواخورى مى برند او را نبرند و جز بههنگام نماز زنجير از پاهاى او در نياورند، و دستور فرمود تا حقوق ابن هرمه را از ديواندولتى قطع كند.(33)
و ابن هرمه را متولّى بازار اهواز نمود وچون رشوه گرفت او را مجازات وزندانى كرد.
ابن هرمه طبق نقل دعائم كارگزار سوق الاهواز بود كه خيانت كرد و حضرت طى نامه اىكه به رفاعة بن شداد نوشت دستور داد او را زندانى كند (564)

ابن هرمه ، متولّى و مراقب بازار اهواز بود، او مرتكب خيانتى شد، هنگامى كه خبر خيانت وى به حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام رسيد، فورا نامه اى به اين مضمون براى (رفاعة بن شدّاد) حاكم اهواز نوشت 

البتّه اين دو، غير از كارگزارانى بودند كه حضرت براى جمع آورى صدقات و نظارتبر بازار انتخاب مى كرد؛ همچون مصعب بن يزيد انصارى ،عامل صدقات مداين (95) و ابن هرمه .(96)
ابن هرمه ، از نيروهاى اطّلاعاتى امام على عليه السلام در بازار اهواز بود كه اسير نفسشد و از بازاريان رشوه گرفت .

و دستور فرمود تا حقوق ابن هرمه را از ديوان دولتى قطع كند.(110)

ابن هرمه ، از نيروهاى اطّلاعاتى حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام در بازار اهواز بود كه اسير نفس شد و از بازاريان رشوه گرفت .