ابن صفار

معنی کلمه ابن صفار در لغت نامه دهخدا

ابن صفار. [ اِ ن ُ ص َف ْ فا ] ( اِخ ) کنیت چند تن از دانشمندان ریاضی و جزآن : 1 - ابوالقاسم احمدبن عبداﷲ قرطبی ریاضی. او درقرطبه تدریس علوم ریاضیه میکرد و در فتنه که بدانجاافتاد بدانیه در ساحل شرقی اندلس پناهید و تا آخر عمر بدانجا ببود. او راست کتابی در اسطرلاب و زیج بطریقه سندهند. 2 - محمدبن عبداﷲ قرطبی ، برادر احمد سابق الذکر. استاد در عمل اسطرلاب ، و گویند ماهرتر از او در این فن نیامده است. 3 - ابوعبداﷲ محمد ادیب قرطبی.او سواحل شمالی افریقا را سیاحت کرد و بغداد را نیزبدید. در فاس و تونس و دیگر بلاد تدریس کرد و اشعار نیکو دارد. وفات 639 هَ.ق. 4 - جلال الدین علی بن یوسف ماردینی. ادیب و شاعر. کاتب ملک منصور ناصرالدین ارتقی و به سال 658 هَ.ق. آنگاه که مغولان ماردین راتسخیر کردند بقتل رسید. او راست : کتاب انس الملوک.

معنی کلمه ابن صفار در فرهنگ فارسی

کنیت چند تن از دانشمندان ریاضی

جملاتی از کاربرد کلمه ابن صفار

عبدالله بن صفار سعدی که به ابن صفار شناخته می‌شود، یکی از رهبران خوارج در ماجرای مقابله با ابن زیاد بودند. این واقعه پس از کشته شدن ابوبلال و شدت گرفتن مبارزه با خوارج توسط ابن زیاد در قرن اول ه.ق رخ داده‌است. وی پس از این واقعه به یمامه گریخت. وی از اساس با قیام خوارج علیه ابن زیاد، مخالفت داشت. عبدالله از قبیله بنی تمیم بود.