ابن شهاب زهری
معنی کلمه ابن شهاب زهری در دانشنامه اسلامی
أبو بکر محمد بن مسلم بن عبید الله بن شهاب، معروف به زُهری از مادری به نام عائشه که او نیز از خاندان ابن شهاب بود، به دنیا می آید. زُهری به جهت این که برخی از صحابه پیامبر اسلام(ص) را درک کرده است؛ از جمله تابعان حساب شده است. او در مدینه زندگی می کرده و در برهه ای به شام رفته و در آن جا اقامت کرد. از او به عنوان عالم عصر خود یاد شده است، عالمی که روایات بسیاری را در ذهن خود داشته و از بسیاری نقل حدیث می کرده و بسیاری نیز از او نقل حدیث می کرده اند. بنابر اتفاق شیعه او دارای مذهب سنی است. او در عین این که از علما و بزرگان اهل سنت بود، روایت های مختلفی را از امام سجاد(ع) و دیگر امامان نقل کرده است که در برخی منابع روایی شیعی ذکر شده اند.
جایگاه زهری در نزد عالمان شیعی
این نقل روایات از یک عالم سنی، تنها به جهت نقل این روایات نبوده، بلکه نوعی اعتنا به این روایات وجود داشته است؛ لذا برخی از علمای شیعی او را جزو دوست داران امام سجاد(ع) معرّفی کرده اند، و از او به عنوان یکی از اصحاب امام زین العابدین(ع) و امام صادق(ع) یاد شده است. به عنوان نمونه در مورد زهری گفته شد:«زهری اگر چه از علمای اهل سنت است، اما از این روایت (بحث در یک روایت خاص می باشد) و روایت های دیگر به دست می آید که او از دوست داران علی بن حسین(ع) بوده و ایشان را بزرگ می داشت». علاوه بر این نقل قول ها و گفتارها، روایاتی نیز وجود دارد که این محبت و احترام را گاه به صراحت و گاه به صورت ضمنی بیان داشته است:عِمران بن سُلَیم نقل می کند:زُهری هرگاه از علی بن الحسین(ع) حدیثی نقل می کرد، می گفت:زین العابدین برایم حدیث فرمود. سفیان بن عیینه به او گفت:برای چه به علی بن الحسین، زین العابدین می گویی؟ زهری پاسخ داد:برای این که از سعید بن مسیّب شنیدم که از ابن عبّاس نقل نمود:رسول خدا(ص) فرمود:«هر گاه قیامت بر پا شود منادی ندا می کند:کجاست زین العابدین؟ پس گویا من به فرزندم علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب می نگرم و می بینم که از بین صفوف گام بر می دارد و در جلو حاضر می شود». سفیان بن عیینه می گوید:به زهری گفته شد:چه کسی در دنیا زاهدترین مردم است؟ او پاسخ داد:علی بن الحسین(ع)؛ زیرا در وقتی که بین آن حضرت و محمّد بن حنفیّه راجع به صدقات امیر المؤمنین علی(ع) منازعه بود، به آن جناب عرض شد، اگر نزد ولید بن عبد الملک که بین او و محمّد دوستی است و با شما کدورت دارد روید شرّ او و کدورتش با شما برطرف می شود. راوی گفت:این پیشنهاد را من زمانی به امام نمودم که هم حضرت و هم ولید در مکّه بودند، باری امام به من فرمودند:وای بر تو، آیا در حرم خدا از غیر خدای عزّ و جلّ چیزی بخواهم؟ من خوش ندارم که از خالق دنیا، دنیا را بخواهم، چه رسد به آن که آن را از مخلوقی مثل خود بخواهم. زهری می گوید:خداوند متعال هیبت و رعبی از آن حضرت در دل ولید انداخت که به نفع امام و بر ضرر محمّد بن حنفیّه حکم نمود». اما در مورد روایاتی که از زهری نقل شده است باید گفت:از آن جا که برخی از کتاب های موثّق شیعه از او روایت نقل کرده اند. البته باید توجه داشت که صاحبان این کتاب ها تلاش کرده اند تنها از راویان موثق نقل روایت کنند؛ بنابر این وجود نام ابن شهاب در بسیاری از روایات - که ذکرش گذشت- و همچنین علمای علم رجال نیز از او به بدی یاد نکرده اند، بلکه او را محب اهل بیت(ع) دانسته اند؛ می توان روایات او را معتبر دانست و اگر روایاتش از جهت متن و محتوا مخالف قرآن و روایات معتبر دیگر نباشد، می توان آنها را پذیرفت.ابن شهاب زُهری در سال ۱۲۴ هجری از دنیا،رفت و در شام دفن شد.
جملاتی از کاربرد کلمه ابن شهاب زهری
داستان پیشگویی هراکلیوس و نامهٔ محمد به او، به طرق مختلف در منابع اسلامی روایت شده اما قدیمیترین آنها متعلق به ابن شهاب زهری، محدث دربار بنی امیه، است. اصل روایت زهری از بین رفته اما شاگردش معمر بن راشد و چند منبع دیگر آن را حفظ کردهاند. داستان بلافاصله پس از پایان جنگ رومیها با ساسانیان آغاز میشود و هراکلیوس در سوریه حضور دارد. آنجا او به ستارگان مینگرد و نشانههای ظهور «الملک الخیتان» (پادشاه/مملکت مختونان) را مییابد. اخترشناسان هراکلیوس خطر را متوجه یهودیان—که ختنه نزدشان رایج است—میدانند اما به زودی یکی از فرمانداران هراکلیوس مردی عرب را نزد او میفرستد که تا از پیامبری که تازه ظهور کرده خبر دهد. رومیان این مرد عرب را بررسی میکنند و میبینند که او هم مانند یهودیان ختنه شدهاست. سپس هراکلیوس اعلام میکند این پیامبر عرب، همان است که پادشاه مختونان خواهد شد. سپس هراکلیوس ابوسفیان (که از طایفهٔ اموی بود) را نزد خود میآورد تا از محمد برایش بگوید. لحظاتی قبل از اینکه هراکلیوس ابوسفیان را مرخص کند، نامه ای از خود محمد میرسد و او را به اسلام دعوت میکند. هراکلیوس ابتدا تظاهر به اسلام آوردن میکند، اما نهایتاً دعوت را رد میکند.
آیهٔ ۱۴۴ سورهٔ آل عمران[قرآن ۴] بهطور صریحی به احتمال مرگ یا کشتهشدن محمّد در آینده اشاره کرده است. بهگفتهٔ شومیکر، هرچند به نظر میرسد این آیه مسئلهٔ مرگ محمّد پیش از رسیدن آخرالزمان را تأیید کرده باشد، اما نزد اسلامشناسان دربارهٔ الحاقیبودن آن به قرآن بحثهایی وجود داشته است. بر اساس روایتی از سیرهٔ ابن اسحاق، بعد از مرگ محمّد، عُمَر بن خطّاب مردن او را منکر شد؛ وقتی ابوبکر از گفتهٔ عمر آگاهی یافت، به مسجد رفت و آیهٔ ۱۴۴ آل عمران را خواند. ابن اسحاق میافزاید گویی هیچکس تا به آن روز این آیه را نشنیده بود.[یاد ۱۳] شومیکر معتقد است این داستان، قویاً نشان میدهد آیه الحاقی است و برای تأیید اصالت آن، ساخت چنین داستان عجیبی ضروری بوده است. بهعقیدهٔ کاسانوا، اینجا مسئلهٔ «زمان» مرگ محمّد — و نه جاودانگی او —[یاد ۱۴] است که باعث این پریشانیها شده، زیرا پیروانش انتظار نداشتند او قبل از رسیدن آخرالزمان بمیرد. در روایتی از ابن شهاب زهری، عمر در توجیه انکار مرگ محمّد میگوید «او [محمّد] تصور میکرد که آخرینِ ما خواهد بود [که میمیرد].» در نظر شومیکر، این داستان بسیار قدیمی است، زیرا محتمل نیست نویسندگان متأخر، پیشگویی اشتباهی را برای محمّد جعل کرده باشند.
داستان ابن شهاب زهری به گونهای تنظیم شده که خوانندگان بتوانند ارتباطش را با وقایع آینده (فتح شام توسط مسلمانان) را تشخیص دهند. منابع اسلامی زمان ارسال این نامهها را سالهای ۶ و ۷ هجری و چند سال قبل از نبرد یرموک معرفی میکنند. داستان پیشگویی هراکلیوس در خارج از منابع اسلامی، در منابع لاتین، یونانی، گرجی، حبشی و عربیِ مسیحی هم روایت شدهاست. قدیمیترین منبع، اثری لاتین از دربار فرانکها به نام رویدادنامه فردگار تألیف حدود ۶۶۰ میلادی—دو دهه بعد از مرگ هراکلیوس—است.