ابن سباع

معنی کلمه ابن سباع در لغت نامه دهخدا

ابن سباع. [ اِ ن ُ س ِ ] ( اِخ ) شمس الدین محمدبن حسن. از شعرا و ادبای دمشق. وفات او در 722 هَ.ق. بوده است. او راست : شرحی بر ملحةالاعراب حریری و دو جلد ضخیم در شرح مقصوره ابن درید و ملخص صحاح جوهری بحذف شواهد و کتاب المقامةالشهابیه و نظیره ای بر قصیده تائیه ابن فارض. او مدتی در مصر اقامت گزیده و قصیده ای در حَنین ِ دمشق موطن خویش داشته است.

معنی کلمه ابن سباع در فرهنگ فارسی

از شعرا و ادبای دمشق

جملاتی از کاربرد کلمه ابن سباع

اسرائیل فریدلندر، جولیوس ولهاوزن، و لئون کیتانی، ادعا می‌کنند که سیف ماجرای قتل عثمان را برای «تبرئه مردم مدینه از مشارکت در قتل خلیفه» و فریدلندر «بزغاله‌ بلاگردان» می‌نامد. تاکر ادعا می کند که اگرچه ممکن است چنین بوده باشد، اما هیچ مدرک مشخصی برای حمایت از این نظریه وجود ندارد. آن‌ها اشاره می کنند که منابع قدیمی‌تر از طبری در مورد ابن سبا و نقش او در تحریک علیه عثمان سکوت کرده‌اند. «آن‌ها معتقدند که نهضت حمایت از علی به عنوان وارث و وصی پیامبر در زمان عثمان آنطور که ابن سبا ادعا کرده بود وجود نداشته است، بنابراین از پذیرش صحت ادعای ابن سبا مبنی بر وارث بودن علی امتناع می‌ورزند. پیامبر».کیتانی خاطرنشان کرد که ممکن است یک توطئه مذهبی در اطراف شخص ابن سباع ایجاد شده باشد، حتی اگر او فقط از حامیان سیاسی علی بوده باشد.