ابن حمدان

معنی کلمه ابن حمدان در لغت نامه دهخدا

ابن حمدان. [ اِ ن ُ ح َ] ( اِخ ) از دعات اسمعیلیه. ابن الندیم او را بموصل دیده. او پس از بنوحماد کار دعوت سبعیه داشته. و او را کتابهای بسیار است ازجمله : کتاب الفلسفةالسابعه.

معنی کلمه ابن حمدان در فرهنگ فارسی

از دعات اسمعیلیه

جملاتی از کاربرد کلمه ابن حمدان

حسين ابن حمدان روايت كرده از حضرت باقر عليه السلام كه فرمود: (در آيه مباركفَلا اُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ. كه او امامى است كه غايب مى شود در سنه 260.)
نجاشى نوشته است او در نزد سلطان جايگاهى بزرگ داشته است علت آن هم اين بود كهوى با قاضى موصل در حضور ابن حمدان (سيف الدوله حمدانى ) حكمران شيعهموصل پيرامون امامت مناظره مى كرد و كار به جائى رسيد كه به قاضى گفت : حاضرهستى با من درباره حقانيت خود مباهله كنى ؟ قاضى به وى مهلت فردا را داد و چون فرداحضور يافتند دست خود را در دست قاضى نهاد و مباهله كردند و برخاستند و رفتند،قاضى هر روز در دربار سيف الدوله حضور مى يافت ولى پس از آن روز ديگر نيامد، اميرسيف الدوله گفت : ببينيد چه شده كه قاضى نيامده است ؟