ابطل

معنی کلمه ابطل در لغت نامه دهخدا

ابطل. [ اَ طَ ] ( ع ن تف ) باطل تر. بیهوده تر.

معنی کلمه ابطل در فرهنگ فارسی

باطل تر

جملاتی از کاربرد کلمه ابطل

در حديثى از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى خوانيم : من اسدى الى مؤ منمعروفا ثم آذاه بالكلام او من عليه فقد ابطل صدقته : (كسى كه به فرد با ايمانىنيكى عطا كند، سپس او را با سخنى آزار دهد، يا منتى بر او بگذارد، به يقين انفاق خود راباطل كرده است ).
در منت نهادن و اذيت در صدقه پيامبر عليه السلام فرمود: من اسدى الى مؤ من معروفاثم اذاه بالكلام او من عليه فقد ابطل صدقته (194)  كسى كه به مؤ من چيزى عطاكند و به وى صدقه بدهد سپس او را با كلام خود آزار نمايد يا بر وى منت گذارد با اينعمل صدقه خود را باطل كرده است و اثر وضعى صدقه خود را خنثى نموده است . در جاىديگر حضرت ختمى مرتبت فرمود: من اصطتع الى اخيه معروفا فامتن به احبط اللهعلمه و ثبت وزره و لم يشكر له سعيه (195)  كسى كه به برادر دينى خود خدمتىنمايد، سپس بر وى منت گذارد خداوند عمل او را محو و نابود مى سازد، بار سنگين آنعمل بر دوش وى مى ماند و از خدمتى كه انجام داده است بهره اى نمى برد.
3-همچنين پيامبر اكرم (صل الله عليه و آل وسلم ) فرمود: ((من اءسدى الى مؤ منٍ معروفاثمّ اذاه بالكلام او منَّ عليه فقد ابطل صدقته ...))؛(449) ((هر كس به مؤ منى نيكىنمايد و سپس او را با سخن آزار دهد يا بر او منّت نهد، صدقه اش راباطل ساخته است )).
ثم كنت فى اصحاب السفينة الذين اتوا النجاشى ، و المهجر الخارج الى الحبشة فىالاشاطة بدم جعفر بن ابى طالب و سائر المهاجرين الى النجاشى ، فحاق ، المكرالسى ء بك و جعل جدك الاسفل ، ابطل امنيتك و خيب سعيك ، و اكذب احدوثتك وجعل كلمة الذين كفروا السفلى و كلمة الله هى العليا