مفترش

معنی کلمه مفترش در لغت نامه دهخدا

مفترش. [ م ُ ت َ رِ ]( ع ص ) آنکه گوید بطوری که خواهد. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). || چیره شونده و بر زمین افکننده کسی را. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || به ستم گیرنده چیزی را. غصب کننده. ( از آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || در پی رونده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || پایمال کننده. ( ناظم الاطباء ). زیرپای سپرنده. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || گسترده. پهن کرده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) ( از منتهی الارب ). و رجوع به افتراش شود. || جمل مفترش الظهر؛ شتر بی کوهان. ( از اقرب الموارد ) ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

جملاتی از کاربرد کلمه مفترش

اما الليل فصافون اقدامهم ، تالين لاجزاء القران يرتلونها ترتيلا يحزنون بهانفسهم و يستثيرون به دواء دائهم . فاذا مراوا باية فيها تشويق ركنواليها طمعا و تطلعتنفوسهم اليهم شوقا و ظنوا آنهانصب اعينهم . و اذا مروا ياية فيها تخويف ، اصغوا اليهامسامع قلوبهم و اظنوا انهم زفير جهنم و شهيقها فىاصول اذانهم ، فهم حانون على اوساطهم ، مفترشون اجباهم و اكفهم و ركبهم و اطراف اقدمهميطلبون الى الله فى فكاك رقابهم . و اما النهار فحلماء علماء ابرار اتقيا.