معقوده

معنی کلمه معقوده در لغت نامه دهخدا

( معقودة ) معقودة. [ م َ دَ ] ( ع ص ) ناقة معقودةالقرا؛ ماده شتر استوارپشت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ): ناقة معقودة؛ ماده شتر استوارپشت. ( از اقرب الموارد ).
معقوده. [ م َ دَ / دِ ] ( از ع ، ص ، اِ ) زوجه. زن. مقابل شوی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). مأخوذ از تازی ، زن در عقد نکاح آورده شده و عقد بسته شده. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه معقوده در فرهنگ فارسی

( اسم ) مونث معقود : ۱ - بسته شده . ۲ - محکم گردیده . ۳- زوج. کسی بنکاح دایمی جمع :زوجه زن مقابل شوی ماخوذ از تازی

جملاتی از کاربرد کلمه معقوده

مساءله 7 - اگر بداند تزويجى كه كرده در عده زن واقع شده ازاين جهت كه يا نمى دانسته زن در عده است و يا مى دانسته لكن اين مسئله را نمى دانسته كهعقد در حال عده ممنوع است لكن شك دارد كه بآن زندخول كرده تا حرام ابدى شده باشد و يا نكرده ؟ بنا را مى گذارد بر اينكه نكرده درنتيجه آن زن بر وى حرام نشده ، و همچنين اگر علم دارد باينكهدخول نكرده لكن شك دارد در اينكه خود او يا معقوده اش عالم به حكم و يا موضوع بوده انديا نه بنا مى گذارد بر اينكه عالم نبوده است پس حكم بحرمت ابدى نمى شود.
مساءله 3 - اگر زنى را براى خود عقد كند دختر او هر چه هم پايينرود بر وى حرام مى شود، البته اين در صورتى است كه به معقوده خوددخول كرده باشد هر چند در عقب ، و اما اگر دخولى صورت نگرفته باشد دختر او بروى عينا حرام نيست تنها جمعا حرام است يعنى مادام كه مادر دختر در عقد وى باشد نمىتواند دختر را هم بعقد خود در آورده بين مادر و دختر او جمع كند، و اما اگر مادر از حباله(11) او درآمد حال يا به اينكه او را طلاق بدهد و يا به اينكه از دنيا برود و يابعلتى ديگر آنوقت جائز است دخترش را عقد كند.