مطاعم

معنی کلمه مطاعم در لغت نامه دهخدا

مطاعم. [ م َ ع ِ ] ( ع اِ ) خوردنیها و طعام ها. ج ِ مَطعَم. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). خوردنیها.ج ِ مطعم. مطاعم و مشارب ؛ مأکول و مشروب ، خوردنیها و آشامیدنیها. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مطعم شود.

معنی کلمه مطاعم در فرهنگ عمید

= مطعم

معنی کلمه مطاعم در فرهنگ فارسی

جمع مطعم
( اسم ) جمع مطعم .

جملاتی از کاربرد کلمه مطاعم

((لا تلبسوا لباس اعدائى و لا تطمعوا مطاعم اعدائى و لا تسكلوا مسالك اعدائىفتكونوا اعدائى كماهم اعدائى ؛ لباس دشمنان مرا نپوشيد، غذاهاى دشمنان مرانخوريد و روش هاى دشمنان مرا پيروى نكنيد كه اگر چنين كنيد شما هم دشمنان من خواهيدبود همچنانكه آنان دشمنان من هستند.))(423)
و مـمـكـن اسـت نـيـز تـمـسـك بـه حـديـثـى كـه دلالت دارد بـر تـحـريـمهـمـشـكـل شدن با اعداء دين و آن خبر اين است ، شيخ صدوق از حضرت صادق عليه السلامروايـت كـرده كه فرمود: وحى فرستاد حق تعالى به سوى پيغمبرى از پيغمبران خود كهبگو به مؤ منين نپوشيد لباس دشمنان مرا و مخوريد مطاعم دشمنان مرا و سلوك نكنيد بهمـسـلكـهـاى دشمنان من پس دشمنان من خواهيد بود همچنان كه ايشان دشمنان من اند.(79)
و بعداز هشت روز، از آن حضرت درخواستند كه ما را ضيافت كنند. شرفقبول ماءمول ايشان به كمال شادى و بهجت به روايت ضيافت و وظايف رعايت ما پرداخته ،به مطاعم لذيذه و ملابس شهيه ، ما را ضيافت نمودند.