مضعف

معنی کلمه مضعف در لغت نامه دهخدا

مضعف. [ م ُ ع ِ ] ( ع ص ) صاحب ستور ناتوان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آنکه دارای ستور ضعیف و ناتوان باشد. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || آنکه پیشه او شایع وکثیر باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). آنکه آب و زمین او زیاده و کثیر باشد. ( از اقرب الموارد ) ( از محیط المحیط ). || آنکه به سستی بالا میرود. || چیز دوچندان کرده شده. || آنکه سست و ضعیف میکند. || ضعیف مضعف ؛ سست و ناتوانی که دارای ستور ناتوان باشد. || هر چیز که ضعف و سستی آورد. ( ناظم الاطباء ).
مضعف. [ م ُ ع ِ / ع َ ] ( ع ص ) رجل مضعف ؛ آنکه مستوجب ضِعْف باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مردی که مستوجب ضِعف و دوبرابر باشد. ( ناظم الاطباء ).
مضعف. [ م ُ ض َع ْ ع َ ] ( ع ص ) ناتوان. || دوتاه. || مضاعف و متزاید. ( ناظم الاطباء ).
مضعف. [ م ُ ض َع ْ ع ِ ] ( ع ص ) آن که ضعیف میشمارد و سست می پندارد. ( ناظم الاطباء ).
مضعف. [ م ُ ع َ ] ( ع ص ) کور ونابینا. ( از فرهنگ جانسون ). و رجوع به مضعوف شود.

معنی کلمه مضعف در فرهنگ عمید

ضعیف کننده، سست کننده.

معنی کلمه مضعف در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - ناتوان کننده ضعیف سازنده ۲- نسبت دهند. حدیث بضعیف .
کور و نابینا

جملاتی از کاربرد کلمه مضعف

به بیماران سرپایی باید هشدار داده شود که برومازپام ممکن است توانایی رانندگی وسایل نقلیه و کار با ماشین‌آلات را مختل کند. این اختلال با مصرف الکل بدتر می‌شود، زیرا هر دو به عنوان مضعف‌کننده سیستم عصبی مرکزی عمل می‌کنند. در طول دوره درمانی، معمولاً تحمل اثر آرام‌بخش ایجاد می‌شود.