مسرج
جملاتی از کاربرد کلمه مسرج
مـؤ لف گويد: كه از ( تاريخ قم ) ظاهر مى شود كه زينب و ام محمّد و ميمونه نيزدخـتـران حـضـرت جـواد عـليـه السـلام بـوده اند، و شيخ مفيد در دختران حضرت جواد عليه السـلام دخـتـرى امـامه نام ذكر كرده .(97) و بالجمله : موسى مبرقع جد سادات رضويه است و رشته اولادش تا به حال بحمدللّه منقطع نگشته و بسيارى از سادات نسب ايـشـان به او منتهى مى شود و او اول كسى است كه از سادات رضويه به قم وارد شد درسـنـه دويـسـت و پـنجاه و شش ، و پيوسته بر روى خود برقع گذاشته بود و لهذا او رامـوسـى مـبـرقـع گـويـنـد و چـون وارد شـد بـزرگـان عـرب ازاهـل قـم او را از قـم بـيـرون كـردنـد و بـه كـاشـان رفت و چون به كاشان رسيد احمد بنعبدالعزيز بن دلف عجلى او را اكرام كرد و خلعتهاى بسيار و مركبها به او بخشيد و مقرركـرد كـه هـر سـال يـك هـزار مـثقال طلا با يك اسب مسرج به او بدهد لكن رؤ ساى عرب ازاهل قم پس از آن پشيمان شده به خدمتش شتافتند و از او اعتذار خواسته مكرما به قم واردش سـاخـتـنـد و گـرامـى داشـتـنـد او را و حـال مـوسـى در قـم نـيـكـو شـد تـا آنـكـه ازمال خود قريه ها و مزارعى خريد.