مسخم

معنی کلمه مسخم در لغت نامه دهخدا

مسخم. [ م ُ س َخ ْ خ َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از تسخیم. رجوع به تسخیم شود. || کینه ور. ( منتهی الارب ). دارنده سخیمه و حقد و کینه. ( از اقرب الموارد ).

جملاتی از کاربرد کلمه مسخم

سپس گفت : ما اهل قريه اى در كنار دريا بوديم . خداوند، ولايت ترا بر ما عرضه داشتن پذيرفتيم و به اين علت مسخمان كرد. بعضى در دريا و بعضى در خشكى به سر مى بريم . آنها كه در خشكى هستند به شكل ((سوسمار و موش صحرايى )) هستند. حضرت فرمود: گفتار او را شنيديد، به خدا قسم اينها مانند زنان شما حيض مى شوند.