مستتبع. [ م ُ ت َ ب ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از استتباع. خواهان پس روی و پیروی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). پیروی کردن خواهنده. ( آنندراج ). || پیروی کننده. ( غیاث ) ( آنندراج ). رجوع به استتباع شود. مستتبع. [ م ُ ت َ ب َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از مصدر استتباع. آنکه از وی پیروی کردن را خواسته باشند. ( اقرب الموارد ). رجوع به استتباع شود.
جملاتی از کاربرد کلمه مستتبع
و به عبارت ديگر آن قضايى كه در اول خلقت و ابتداى وجود گذشته قضاى مشروط بوده، و اما در مرحله بقاء وقتى آن مشروط مطلق و حتمى مى شود كه پاىافعال اختيارى به ميان آيد، چون افعال اختيارى است كه مستتبع سعادت و يا شقاوت ومستلزم هدايت و يا ضلالت مى شود.
و چقدر خوب بود مى فهميديم كه اين مفسر در كلام خودش چه چيزى اضافه بر كلام فخررازى گفته . رازى و غير او هم همين را مى گفتند كه عفو درمقابل ترك اولى بوده . و ترك اولى در عرف متشرعه ذنب شمرده نمى شود و مستتبع عقابنيست . حاصل حرف اين مفسر هم همين بود كه عفو درمقابل ترك اصلح بوده . تنها تفاوتى كه ميان گفته وى و گفتار رازى است اين است كهوى ترك اصلح را ذنب لغوى دانسته .
اين آن مطلبى است كه از قرآن در اين باره استفاده مى شود، و بطورى كه ملاحظه مى كنيداساس اين بيان بر دو قضيه عقلى است : يكى اينكه بينفعل اختيارى و غير اختيارى فرق هست . و ديگرى اينكهافعال اختيارى متصف به حسن و قبح و مستتبع مدح و ذم و ثواب و عقاب است ، و اين دو قضيهاز قضاياى قطعى است كه هيچ عاقلى كه در تحت نظام اجتماعى زندگى مى كند و خود رامحكوم به احكام آن نظام مى داند به هيچ وجه نمى تواند آن را انكار نمودهقائل به ذاتيت سعادت و شقاوت انسان شود.
بـعـضى از مفسرين گفته اند: اين كه نامگذارى مشركين را وابسته نداشتن ايمان به آخرت دانسته و فرموده : آنهايى كه ايمان به آخرت ندارند چنين نامگذاري ها دارند، خود اشاره اى است به شناعت و زشتى اين عمل ، و كه چنين عملى مستتبع عقوبت است ،
و حال آنكه ما مى گوييم : عمل انسان چون سايه دنبالش هست ،پس مقصود آثار عمل است كه يا مستتبع عقاب است و يا ثواب و همواره با آدمى هست تا در روز (تبلى السرائر) خود را نمايان كند.