مسبحه

معنی کلمه مسبحه در لغت نامه دهخدا

( مسبحة ) مسبحة. [ م ِ ب َ ح َ ] ( ع اِ ) مهره هایی که با آن تسبیح کنند همچون سبحه. ( اقرب الموارد از حواشی زنجانی ).
مسبحة. [ م ُ س َب ْ ب ِ ح َ ] ( ع ص ، اِ ) مؤنث مسبح که نعت فاعلی است از مصدر تسبیح. رجوع به مسبح و تسبیح شود. || انگشت شهادت. لغت اسلامیه است. ( منتهی الارب ) ( دهار ). انگشت سبابه. ( اقرب الموارد ). دیگر انگشت. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : انگشت مسبحه خود را بر زانوی او رسانیدند... حضرت خواجه انگشت مسبحه خود را بر پیشانی او رسانیدند. ( انیس الطالبین ص 106 ). انگشت مسبحه را بر زانوی او رسانیدند حالش دیگر شد. ( انیس الطالبین ص 84 ). انگشت مسبحه خود را بر زمین نهادند. ( انیس الطالبین ص 197 ).

معنی کلمه مسبحه در فرهنگ عمید

انگشت شهادت، سبابه.

معنی کلمه مسبحه در فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱ - مونث مسبح .۲- انگشت شهادت : انگشت مسبح. خود در دهان گرفته از آنجا شیر میخورد .
مهره هایی که با آن تسبیح کنند

جملاتی از کاربرد کلمه مسبحه

869- تعبير به اصابع (انگشتان ) به جاى انامل(سرانگشتان )، گذشته از آن تعبيرى است رايج ، مفيد مبالغه نيز هست ، زيرا تعبيرانگشت در گوش نهادن نشانه شدت هراس ‍ آدمى است كه همه انگشت را درگوش فرو مى برد، نه خصوص سرانگشت را. نكته ديگر در تعبيراصابع آن است كه گرچه معمولا انگشت سبابه را مسبحه ومهلله ناميد. از آن رو كه شايسته است انسان به عنوان ادب نيايش درحال تسبيح و تهليل حق با اين انگشت به آسمان اشاره كند.
نيز گفته شده ، تسبيح و تقديس ، هر دو به معناى تنزى از نقص است و فرقى از اين جهتبين آنها نيست . تنها تفاوت اين است كه تسبيح درباره خصوص ‍ تنزيه ذات خداوند بهكار مى رود و شايد به همين لحاظ باشد كه بعضى تسبيح را به تنزيه الله عنالسوء على وجه التعظيم معنا كرده اند، (43) ليكن تقديس اعم است . از اين روانسان مقدس يا سرزمين مقدس گفته مى شود، امارجل مسبح و يا ارض مسبحه اطلاق نمى گردد. (44)