مساورت

معنی کلمه مساورت در لغت نامه دهخدا

مساورت.[ م ُ وَ رَ ] ( ع مص ) مساورة. رجوع به مساورة شود.
مساورة. [ م ُ وَ رَ ] ( ع مص ) گرفتن سر کسی را. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || برجستن بریکدیگر و حمله آوردن. ( منتهی الارب ). بر یکدیگر جهیدن چون مار که بر سوار بر می جهد. ( اقرب الموارد ). || جهیدن و حمله کردن بر کسی ، گویند: ساورتنی الهموم ؛ غمها بر من حمله آوردند. ( اقرب الموارد ).

معنی کلمه مساورت در فرهنگ معین

(مُ وَ رَ ) [ ع . مساورة ] (مص ل . ) جست و خیز کردن ، به سوی یکدیگر حمله کردن .

معنی کلمه مساورت در فرهنگ عمید

۱. بر یکدیگر جستن.
۲. با یکدیگر جست وخیز کردن.

معنی کلمه مساورت در ویکی واژه

مساورة
جست و خیز کردن، به سوی یکدیگر حمله کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه مساورت

نهم : معاشرت و مصاحبت نداشتن با كفّار و منافقين و فسّاق و نداشتن خوف و تقيّه و مداراتبا آنها و دورى از ايشان و منزل نكردن در منازل آنان ، چنانكه همه حجّتهاى خداوندى پيشاز بعثت و بعد از آن ، بلكه در ايّام عزلت و غيبت خود داشتند و مؤ الفت و مساورت مىكردند، بلكه مناكحت و مزاوجت از طرفين داشتند و سالها با فاسق منافقى حتّىمثل مروان ، نماز مى كردند و دستهايى را مى بوسيدند كه خود فرمودند: (اگر توانايىداشتيم قطع مى نموديم .) و روز ماه رمضان افطار كردند وامثال اين مصايب را ديدند و خداى تعالى اين حجّت عزيز خود را نگاه داشت از همه آنها.