مسافح
معنی کلمه مسافح در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه مسافح
از سوى ديگر رايت و پرچم قريش كه با طلحه بن ابى طلحه عبدى (كه يكى از افرادبنى عبدالدار بود) به دست على (عليه السلام ) بهقتل رسيده و رايت را ابو سعيد بن ابى طلحه به دست گرفت كه او نيز به دست على(عليه السلام ) كشته شد و رايت به زمين افتاد اينجا بود كه ، مسافح بن ابى طلحه آنرا به دست گرفت و او نيز به دست آن جناب كشته شد تا آنكه نه نفر از بنى عبدالداركشته شدند، و لواى اين قبيله به دست يكى از بردگان ايشان (كه مردى بود سياه بهنام صواب افتاد على (عليه السلام ) خود را به او رسانيد، و دست راستش را قطع كرد،او لوا را به دست چپ گرفت ، على (عليه السلام ) دست چپش را هم قطع كرد، صواب بابقيه دو دست خود لوا را به سينه چسبانيد، آنگاه رو كرد به ابى سفيان و گفت آيا نان ونمك بنى عبدالدار را تلافى كردم ؟ در همين لحظه على (عليه السلام ) ضربتى برسرش زد و او را كشت ، و لواى قريش به زمين افتاد، عمره دختر علقمه كنانيه آن رابرداشت ، در همين موقع بود كه خالد بن وليد از كوه به طرف عبداللّه بن جبير سرازيرشد،
13- شرطِ بقاى ازدواج ، پاكدامنى ، دورى از فحشا و روابط نامشروع است . (محصنات غير مسافحات ...)
البته منعم عليه هرگز مغضوب يا ضال نخواهد بود، ليكن كلمه غير در اينگونه موارد ضمن تفهيم معناى مغايرت ، تاءكيد مطلب سابق را در بر دارد؛ مانند: يقتلون النبيين بغير الحق ، (1190) (يقتلون الاءنبياء بغير حق ) (1191)، (محصنينغير مسافحين ) (1192)؛ زيرا كشتن انبيا(عليهم السلام ) حتما ناحق است و محصن و حافظعفاف حتما غير مسافح و غير زانى است . بنابراين ، در چنين مواردى جهت تاءكيد مضمونسابق از عنوان غير استفاده مى شود . گذشته از آن كه ممكن است ناظر بهحال دوام نعمت معنوى و عدم تبدل آن به نقمت و غضب و نيز ضلالت باشد .
مراد از كلمه (محصنات ) زنان عفيف است ، زيرا زنان شوهردارقابل نكاح كردن نيستند، و مراد از مسافحات معنائىمقابل جمله (متخذات اخدان ) است ، و كلمه (اخدان ) جمع كلمه (خدن ) به كسره خا است ، كهبه معناى دوست است و اين كلمه مذكر و مؤ نثش و مفرد و جمعش يكسان است ، يعنى هم بهدوست مذكر خدن گفته مى شود، و هم به دوست مؤ نث هم به جماعت دوستان خدن گفته مىشود و هم به يك فرد، و اگر در مورد بحث به صيغه جمع آمده ، براى اين بود كه دردلالت بر كثرت و زيادى تصريح داشته باشد، و بفهماند وقتى كسى به منظور فحشاو زنا كردن دوستى مى گيرد، به او و به مثل او قناعت نمى كند، چون نفس آدمى حريصاست ، اگر قرار باشد خواست نفس را برآورد، و آنرا اطاعت كند حتما دوستان زيادى براىفحشا مى گيرد.
در اينجا ممكن است اين سؤ ال پيش آيد كه با نهى از زنا با تعبير (غير مسافحات )نيازى به نهى از گرفتن دوست پنهانى (اخدان ) نبوده است .