مزمنه

معنی کلمه مزمنه در لغت نامه دهخدا

( مزمنة ) مزمنة. [ م ُ م ِ ن َ ] ( ع ص ) مؤنث مزمن. مزمنه.
مزمنه. [ م ُ م ِ ن َ ] ( ع ص ) چیزهای کهنه و دیرینه و بر جای مانده. ( ناظم الاطباء ). کهنه. عتیقه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || در اصطلاح طب ، مقابل حاده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). بعضی بیماریها سخت آشفته و تیز و گذرنده باشد و ماده آن سخت متحرک باشد و آن را به تازی حاده گویند و بعضی آهسته باشد و دیر گذرد و به تازی مزمنه گویندو بعضی میان این و آن باشد. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
- ادواء مزمنه ؛ ناخوشیهای کهنه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- امراض مزمنه ؛ ناخوشیهای کهنه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به مزمن و مزمنة شود.

معنی کلمه مزمنه در فرهنگ فارسی

( اسم ) مونث مزمن .
چیزهای کهنه و دیرینه بر جای مانده

جملاتی از کاربرد کلمه مزمنه

در (هدايه ) و (مناقب ) قديمه ، از القاب شمرده و (جابر) به معناى درست كننده وشكسته بند است و اين لقب از خاصه هاى آن حضرت است كه فرج اعظم و گشايش همهكارها و جبر همه دلهاى شكسته و خرسندى همه قلوب پژمرده و انبساط همه نفوس ‍ منقبضهمحزونه و شفاى همه امراض مزمنه مكنونه به وجود مسعود اوست .