مزمزان

معنی کلمه مزمزان در لغت نامه دهخدا

مزمزان. [ م َ م َ ] ( نف مرکب ،ق مرکب ) مکنده اندک زمانی. ( ناظم الاطباء ). در حال مزیدن. در حال اندک اندک مکیدن : لقمه مراد بگیری و گرد سی و سه دندان و گرد جایگاه بسیاری بگردانی و مزمزان می خوری تا مزه بیابی. ( معارف بهأولدص 55 ). هَرشَفة؛ مزمزان آشامیدن. تمزز؛ مزمزان خوردن [ شراب را ]. ( منتهی الارب ). رجوع به مزمزان شود.

معنی کلمه مزمزان در فرهنگ عمید

در حال مکیدن یا چشیدن.

جملاتی از کاربرد کلمه مزمزان

در پی آن می که خوردم از پیاله وصل تو این چنین زهرت ز جام هجر خوردم مزمزان