مزاده

معنی کلمه مزاده در لغت نامه دهخدا

( مزادة ) مزادة. [ م َ دَ ] ( ع اِ ) توشه دان فراخ ، یا عام است. ( از منتهی الارب ). توشه دان فراخ و یا هر توشه دانی. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). ج ، مَزاد، مَزائد . ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || آبدست دان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آفتابه. خیک. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). متاره بزرگ. مطهره. مشک بزرگ. معاضه.

جملاتی از کاربرد کلمه مزاده

راغب در مفردات گفته : اصل معناى (صلصال ) عبارت است از صدايى كه از هر چيزخشكى چون ميخ و امثال آن به گوش برسد، و اگرگل خشكيده را هم صلصال گفته اند كه در قرآن هم آمده (منصلصال كالفخار) و (من صلصال من حماء مسنون : ازگل خشكيده اى از لايه اى متعفن بدين جهت است كه وقتى روى آن راه مى روند صدا مى كند.كلمه (صلصله ) به معناى آب باقيمانده است ، و از اين جهت صلصلة گفته اند كهحكايت از صداى حركتش در مزاده ( مشگ ) مى كند. و بعضى گفته اندصلصال به معناى گل متعفن است كه از (صل اللحم : گوشت گنديد) گرفته شده است.