مختلعه

معنی کلمه مختلعه در لغت نامه دهخدا

( مختلعة ) مختلعة. [ م ُ ت َ ل ِ ع َ ] ( ع ص ) امراءة مختلعة؛ زن آرزومند جماع. ( منتهی الارب ) ( از ذیل اقرب الموارد ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ). || زن طلاق داده شده به طلاق خلع. زنی که مهر خود را به شوی خود بذل کرده است تا او را طلاق دهد. رجوع به طلاق و طلاق خلع و اختلاع شود.

جملاتی از کاربرد کلمه مختلعه

مساءله 7 - اگر خلع به مباشرت خود زن و شوهر صورت گيرد يااين است كه زن ابتداء مى كند و مى گويد: (بذلت لك ما عليك من المهر لتطلقنى -فلان چيز را كه ملك من است بتو بخشيدم تا مرا طلاق دهى ) و مرد بلافاصله و فورى مى گويد: (انت طالق على ما بذلت - تو طالقى در برابر بذلى كه كردى ) و يا(انت مختلعه على ما بذلت - تو مختلعه اى در برابر عطائى كه دادى )، و يا اين است كه مرد ابتدا مى كند و مى گويد: (انت طالق بكذا - تو در عوض ‍ بذلى كه كردى طالقى ) و يا (انت مختعله على كذا - تو بر اساس فلان عطايت مختعله اى ) و زنفورا مى گويد: (قبلت - پذيرفتم ). و اما اگر زن و شوهر مباشر در اين كار نباشندبلكه وكيلشان بخواهد كار را انجام بدهد وكيل زن بوكيل شوهر رو مى كند و مى گويد: (عن قبل موكلتى فلانه بذلت لموكلك ما عليه منالمهر - از قبل موكله خودم فلان خانم بذل كردم موكل تو فلان آقا آن مهرى را كه از او طلب دارد) و يا بگويد: (روجه موكلى طالقعلى ما بذلت - زوجه موكل من بر اساس بذلى كه كرده طالق است ) و بهمين مقياس است ساير صورتيكه تصور شود، لكن ترك احتياطي كه قبلا گفتيم كه جمع بين دو صيغه باشد سزاوار نيست بلكه نبايد ترك شود.

گفت : (تزويج كن و بترس از چهار زن . بترس از ناشزه و مختلعه و ملاعنه و مبارئه وتزويج كن هر كه را خواهى از زنان .)