متواتره
جملاتی از کاربرد کلمه متواتره
1- هر آن چه از پيامبر گرامى (ص ) رسيده از اخبار متواتره درفضائل سوره ها بنامهايشان بلكه در فضيلت پاره اى از آيات قرآن ، در نهادن هر آيهاى را در جايگاه ويژه اى به فرمان امين وحىجبرئيل بوده است .
برخى از علماى اهل سنت به دليل تصور صدور دستور بازگذاردن درب ابوبكر توسطپيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ، در آخرين روزهاى زندگانى ، به دو گروه تقسيمشده اند، گروهى اندك ، مانند ابن تيمية و ابن جوزى احاديث متواتره اى در مورد اميرالمؤمنين را، از مجعولات شيعة دانسته اند، و گفته اند: نظر به اين كه بين اين دو نوع حديثتعارض است ، احاديث مربوط به على از مجعولات شيعه است ، زيرا احاديث به گونه اىاست ، كه هر يك ديگرى را نفى مى كند، پس بايد احاديث مربوط به على عليه السلام راناروا دانست ، و...
3 - شيعيان ، اهل بيت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را((عِدْل قرآن )) دانسته و در تمام زمانها و مكانها مراجعه به آنان را چون مراجعه به قرآنكريم ، در رابطه با فهم مسائل و احكام دين واجب مى دانند؛ زيرا مستفاد از حديث شريف((ثقلين )) كه طبق نقل حفاظ اهل سنت ، از احاديث متواتره مى باشد و لفظ ((عترت )) نيزشامل على فاطمه حسن و حسين عليهم السّلام مى شود كه بحث آن مفصلاً در بخش ((تشيعچيست )) گذشت ، اين است كه بر عموم مسلمانان واجب است به قرآن و عترت مراجعه نموده وفقط اين دو را ((مرجع )) احكام الهى بدانند.
مؤلف گويد: عامه نيز مثل اين قصه را در احاديث خود روايت كرده اند و اكثر علماى خاصهو عامه اين قصه را انكار كرده اند به سبب آنكه آنچه در اين قصه مذكور است منافات داردبا عصمت ملائكه كه به آيات و اخبار متواتره ثابت شده است ، بلكه ايشان دو ملك بودندكه خدا ايشان را براى امتحان مردم به زمين فرستاده بود كه به مردم تعليم سحر بكنندبراى آنكه فرق كنند ميان سحر و معجزه و براى آنكه سحر را بشناساند كه از آن احترازنمايند و به ايشان مى گفتند: اين تعليم كردن ما امتحانى است براى شما مبادا اين راوسيله دنياى خود كنيد و سحر بكنيد و كافر شويد، و از ايشان گناهى صادر نشد و مدتىدر زمين بودند بعد از آن به آسمان رفتند.
و از سوى ديگر اخبار متواتره - هر چند متفرق و متنوع است - از طريق شيعه و سنى واردشده ، كه آن جناب از بسيارى حوادث آينده خبر مى داده است .
حديث غدير از احاديث متواتره بين الفريقين است و هيچ حديثى به مرتبه آن نمى رسد و از(ابوالمعانى جوينى ) منقولستكه ، تعجب ميكرد و مى گفت در بغداد در دست صحافى ،كتابى ديدم كه در آخر آن نوشته : اين جلد بيست و هشتم از طريق حديث : (( من كنت مولاهفعلى مولاه )) است و بعد از اين ، جلد بيست و نهم بيايد.
بعضى مفسران بزرگ و عاليمقام پنداشته از همه اين آيات بعلاوه اخبار متواتر كه به دو طريق عامه و خاصه از رسول خدا - صلى الله عليه و آله - رسيده مانند حديث ثقلين و حديث سفينه نوح و امثال آن براى اين است كه اهل بيت مرجع علمى مردم قرار گيرند. (200) بعبارت ديگر، تكرار حديث نبوى متواتر است كه انا مدينه العلم و على بابها. فمن اراد العلم فليات الباب (201) حال وحى و نيل به حكمت ميزان نگشته اند. احاديث صحيحه متواتره هم فقط مفيد همين يك معنى نيستند؛ بلكه برخى از آنها چنين پندارى را رد و نفى مى كنند.
آنگاه نقل كرده ساير فِرق آنها را كه بعضىقائل به موت او شدند و پسرش ابوهاشم عبداللّه بن محمّد را مهدى موعود مى دانند و غيرايشان از مذاهب فاسده منكره منقرضه كه كافى است در بطلان آنها انقراض آنها و مخالفتقول ايشان با اجماع و اخبار متواتره و تحقّق موت مهدى ايشان كه روزى قريه اى را پراز عدل نكرد در نزد همه علماى امت از اماميه و اهل سنّت .
از آنچه ذكر گرديد واضح شد بطلان تمسك منكرين اعجاز حضرترسول ( صلّى اللّه عليه و آله ) به آيات مزبوره ؛ چگونه قرآن مى گويد تعهد معجزهندارد و حال آنكه قرآن مجيد براى انبيا اثبات معجزه مى فرمايد و مى فرمايد: (لَقَدْاَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ...)(68) بلكه معجزه عده اى از انبيا را تفصيلا شرح مىدهد چگونه سلب معجزه از خود آن بزرگوار (محمد( صلّى اللّه عليه و آله ) ) مى فرمايدبلكه گوييم اين حرف ، غلط محض است پس از آنكه خداى تعالى نفس قرآن مجيد را معجزهپيغمبر خود قرار داد و تحدى به آن فرمود كه اگر جن و انس با هم جمع شوند نتوانندمثل يك سوره از آن بياورند و علاوه بر معجزات كثيره متواتره كه از آن حضرت ظاهرگرديده و در كتب اخبار موجود است ، عده اى از معجزات آن حضرت را خداى تعالى در قرآنمجيد ذكر فرموده با چه جراءت معاندين مى گويند قرآن نفى معجزه از حضرت محمد(صلّى اللّه عليه و آله ) نموده است ؟ براى نمونه چند معجزه آن حضرت كه در قرآن مجيدذكر گرديده به طور اختصار و اشاره ذكر مى گردد:
كه ما در اين فصل با ادله متعدد بى پايگىاستدلال و تشبث به اين روايت و امثال آن را متذكر شده ايم و در اينجا بد نيست به عنواننمونه يك مورد از آن ذكر شود اخيرا كتابى به نام (امام شناسى ) تاءليف علامه سيدمحمّد حسين حسينى طهرانى منتشر شده كه در جلداول آن صفحه 204، با تمسك با اين حديث قيام زيد را زير سؤال برده و آن را خلاف نظر و بدون رضايت و اذن معصوم مى دانسته است . متاءسفانه مؤلف بزرگوار بدون توجه به اينكه تاكنون هيچيك از علماى بزرگ شيعه از قدما تامتاءخرين و معاصرين به اين حديث عمل ننموده و آن را معارض احاديث متواتره كه در عظمت وتقوا و مقام علمى زيد و فضائل معنوى اوست دانسته اند، و حتى شخصيتى چون شهيداول در قواعد و آيت اللّه خوئى در (( معجم الرجال الحديث )) و ديگر بزرگانتصريح به ماءذون بودن زيد از جانب امام (عليه السلام ) نموده اند.