متنظر

معنی کلمه متنظر در لغت نامه دهخدا

متنظر. [ م ُ ت َ ن َظْ ظِ ] ( ع ص ) درنگ کننده و مهلت دهنده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). درنگ کننده. ( ناظم الاطباء ). || نگرنده در چیزی. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || چشم دارنده به چیزی. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به تنظر شود.

جملاتی از کاربرد کلمه متنظر

آن مرد كه (753) آمد در مدرسه فيضيه حالا اسمش را نمى برم ، آن وقت كه دستور دادمگوش هايش را ببرند، آن وقت اسمش را مى برم آمد در مدرسه فيضيه فرمان داد، سوتكشيد، تمام مستفر شدند در گوشه اى ، گفت متنظر چى هستيد، بريزيد تمام حجرات راغارت كنيد، تمام را ازبين ببريد، گفت حمله كن ، حمله كردند از ايشان مى پرسى ، آقا چرااين كار را كرديد؟ مى گويد اعليحضرت فرموده اينها دشمن اعليحضرت هستند؟(754)