متسحب

معنی کلمه متسحب در لغت نامه دهخدا

متسحب. [ م ُ ت َ س َح ْ ح ِ ]( ع ص ) کرشمه کننده و نازکننده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به تسحب شود.

جملاتی از کاربرد کلمه متسحب

4- متسحب است كه تربت حسين عليه السلام را مخلوط به حنوط ميت كنند تا به بركت آن ازعذاب ايمن شود.(317)

مساءله 3 - براى كسى كه از خودش خاطر جمع است كه در كار قضادچار گرفتارى آخرت نمى شود متسحب است به وظايف آن قيام نمايد و خود را در معرض قرار دهد، لكن بهتر آنست كه با وجود كسانى كه اين وظيفه را كفايت مى كنند اقدام نكند،زيرا هم كار خطرناكى است و هم موضوع تهمت است .