متزود

معنی کلمه متزود در لغت نامه دهخدا

متزود. [ م ُ ت َ زَوْ وِ ] ( ع ص ) توشه گیرنده. ( آنندراج ). کسی که زاد و توشه می گیرد. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به تزود شود.

جملاتی از کاربرد کلمه متزود

- و انما الدنيا منتهى بصر الاعمى لايبصر مما وراءها شيئا والبصر ينفذها بصرهو يعلم ان الدار وراءها فالبصير منها شاخص ، والاعمى اليها شاخص والبصير منها متزودوالاعمى لها متزود (859)