متزاحم

معنی کلمه متزاحم در لغت نامه دهخدا

متزاحم. [ م ُ ت َ ح ِ ] ( ع ص ) انبوهی نماینده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). انبوه شده و فشار داده شده بر یکدیگر. ( ناظم الاطباء ). || گرد آینده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). گروه گرد آمده و جمع شده. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تزاحم شود.

معنی کلمه متزاحم در فرهنگ فارسی

انبوهی نماینده

جملاتی از کاربرد کلمه متزاحم

و وقتى جمع بين ليل و نهار متزاحم ، ممكن باشد، اين نيز ممكن مى شود كه آسمان و زمين گنجايش بهشتى را داشته باشد كه به وسعت آن دو است ،

آرى ، فوق اين سبب هاى متزاحم و متنازعى كه در عالم وجود دست اندر كارند يك سبب و يكاراده ديگرى است كه بر آن اسباب حكومت دارد، و هيچ چيزى واقع نمى شود مگر آنكه آن اراده خواسته باشد، و آن اراده فوق است كه اين سبب را به جان آن سبب انداخته و ازتاءثير آن جلوگيرى مى كند، و با اين اراده ، حكم اراده ديگرى راباطل مى سازد و اطلاق تاءثير فلان مؤ ثر را تقييد مى نمايد.