معنی کلمه مارافسایی در لغت نامه دهخدا مارافسایی. [ اَ ] ( حامص مرکب ) عمل مارافسای. افسون کردن مار. مطیع کردن مار. مارگیری : به مارافسایی آن طره و دوش به چنبربازی آن حلقه و گوش.نظامی.
جملاتی از کاربرد کلمه مارافسایی افعی زلف تو چون بخت بدم شوریدهست جادوی چشم تو بنگر که چه مارافساییست