ماتع

معنی کلمه ماتع در لغت نامه دهخدا

ماتع. [ ت ِ ] ( ع ص ) دراز از هر چیز. ( ناظم الاطباء ). دراز و نیکو از هرچیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || میزان چرب و غالب و یا فاضل و افزون. یقال : میزان ماتع، ای راجح. || رسن نیکوتافته و محکم. || نبیذ سخت سرخ ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || جید و نیکو از هر چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نیکوی از هر چیزی. ( ناظم الاطباء ).
ماتع. [ ت ِ ] ( اِخ )نام والد کعب معروف به کعب الاحبار. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه ماتع در فرهنگ فارسی

نام والد کعب معروف به کعب الاخبار

جملاتی از کاربرد کلمه ماتع

در زمان پيامبر دو نفر بنام هيث و ماتع در مدينه زندگى مى كردند. اين دو آدمهاى هرزه اىبودند و همواره سخنان زشت مى گفتند و مردم را مى خنداندند و عفت كلام را مراعات نمى كردند.

2 - توصيف زيبائى  در زمان پيامبر دو نفر بنام هيث و ماتع در مدينه زندگى مى كردند. اين دو آدمهاى هرزه اى بودند و همواره سخنان زشت مى گفتند و مردم را مى خنداندند و عفت كلام را مراعات نمى كردند.