لعب يا لعب - بازى - عملى طبق قواعد قراردادى است كه به نتيجه معقولى و پسندنمى رسد و اگر هم نتيجه اى داشته باشد بدرد آدم يا موجود محتاجى مى خورد كه سرشرا گرم كند. و محرك درونى چنين اعمالى جز علاقه اى و محركى پست نيست . خدا در رداتهام كفار و سنت الحادى كه جهان - انسان شناسى باطلش بر پيشفرض بازى بودنگردش جهان و كارهاى انسان نهاده است مى فرمايد: اتخاذ رفتار (بازى )مثل هر رفتار يا فعلى بايد نياز - احتياج ، نقص - يا محركى در ذات رفتار كننده يافاعل داشته باشد: ... لاتخذناه من لدنا . و علائق پست و احتياج درباره ذات اقدسالهى محال و قول به آن باطل است . آنگاه مى فرمايد:فعل ما - نه بازى بلكه - اين است كه حق را بر پيكرباطل مى زنيم تا از فرق سرش تا پايين بشكافد در نتيجه رهزوال گيرد. و واى به حال شما با اين وصفى كه از ذات اقدس الهى و از فعلش -آفرينش جهان برين ، جهان طبيعى ، و جهان انسانى - مى كنيد.
آيـه بـعد مى گويد: اكنون كه مسلم شد عالم بى هدف نيست ، اين هم مسلم است كه هدف اين آفرينش ، سرگرمى خدا به امر خلقت نبوده است كه اين سرگرمى نامعقولى است : (به فـرض محال كه ما مى خواستيم وسيله اى براى سرگرمى خود انتخاب كنيم چيزى انتخاب مى كرديم كه متناسب ما باشد) (لو اردنا ان نتخذ لهوا لاتخذناه من لدنا ان كنا فاعلين ).