قوهستان

معنی کلمه قوهستان در لغت نامه دهخدا

قوهستان. [ هََ ] ( اِخ ) قهستان. رجوع به قهستان شود.
قوهستان. [ هََ ] ( اِخ ) شهری است به کرمان نزدیک جیرفت ، و ثوب قوهی منسوب است از این جهت که در آنجا بافته میشود. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

جملاتی از کاربرد کلمه قوهستان

اگر دولت بود روزی به قوهستان دگر بارم کند بازم دگر هرگز سفر کردن نپندارم
و از ایشان بود یوسف بن الحسین پیر ری و قوهستان بود و یگانۀ وقت و فرید عصر، و عالم بود و ادیب بود و صحبت ذاالنّون مصری کرده بود و وفات او اندر سنۀ اربع و ثلثمایه بود.