قذوف

معنی کلمه قذوف در لغت نامه دهخدا

قذوف. [ق َ ] ( ع ص ) نیک دوردست. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || دوراندازنده مردم. گویند: بلد قذوف ؛ شهری که جهت دوری خود دور اندازد مردم را. دوراندازنده ٔمردم. گویند: نوی قذوف و تیه قذوف. ( منتهی الارب ).

جملاتی از کاربرد کلمه قذوف

خداوند سه دسته از ملائكه را به حسين عليه السلام عطا فرموده است . دستهاول فرشتگانى كه در ايام حيات آن حضرت خادم ايشان بودند. در روايت ها آمده است كهاسرافيل بر جبرئيل افتخار كرد كه او صاحب و همراه حاملان عرش و صورت هاست و مقربترين ملائكه از نظر مكان است . جبرئيل نيز افتخار كرد كه امين وحى و فرستاده خدا بهسوى پيامبران مى باشد و صاحب قذوف و خسوف و صيحه و زلزله ها مى باشد. آنگاهداورى به نزد خدا بردند. خطاب به آنها وحى آمد كه ساكت شويد. قسم به عزت وجلالم كسى را آفريده ام كه از شما بهتر است .