قدم نهادن

معنی کلمه قدم نهادن در لغت نامه دهخدا

قدم نهادن. [ ق َ دَ ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) طی طریق کردن. راه رفتن :
روزی مگر به دیدن سعدی قدم نهی
تا در رهت به هر قدمی مینهد سری.سعدی.گر قدم بر چشم من خواهی نهاد
دیده بر ره می نهم تا میروی.سعدی.در هر قدم که می نهد آن سرو راستین
حیف است اگر به دیده نروبند راه را.سعدی.مگوی و منه تا توانی قدم
نه ز اندازه بیرون و ز اندازه کم.سعدی.

معنی کلمه قدم نهادن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) طی طریق کردن راه رفتن .

جملاتی از کاربرد کلمه قدم نهادن

وقتى نوبت مبارزه به او مى رسد، نزد حسين رفته و از حضرتش اجازه نبرد مى خواهد.آنگاه براى اينكه موهاى درهم و انبوه ابروان ، جلوى چشمش را نگيرد، با دستمالى آنها رابه روى پيشانى خود، محكم مى بندد و آماده قدم نهادن در جبهه نبرد مى شود. شما در چهرهپرشور اين پيرمرد سالمند چه مى خوانيد؟ آيا شكوه ايمانى كه اين پير سالخورده راچونان جوانان ، شاداب و زنده دل و مهاجم ساخته است ، شما را جذب نمى كند؟! من كه ازصحنه اين روز، براى شما گزارش مى دهم ، سخت ، شيفته هيبت ملكوتى اين گوشه ازحادثه سراسر اعجاب و سراسر تحسين كربلا قرار گرفته ام ، دلى سخت تر از فولادمى خواهد كه از اين منظره ، منفجر نشود و نتركد.
امامان شیعه، پیروان خود را از بحث‌های بیهوده کلامی که راه به جایی نمی‌برد بر حذر می‌داشتند؛ و با این همه خود به پرورش برخی متکلمان همت می‌گماشتند. بر این اساس، می‌توان گفت از دیدگاه پیشوایان مکتب امامیه، قدم نهادن در وادی کلام با دو شرط روا و بلکه بایسته‌است: نخست آنکه متکلم از شایستگی‌های لازم برای این کار برخوردار باشد؛ و دوم آنکه از ورود به بحث‌هایی چون قدیم یا حادث بودن کلام الهی که فایده چندانی دربرندارد بپرهیزد.
و چه بسا بعضى گفته اند: منظور از حادثه شب همان نماز شب است . و معناى (وطء زمين) قدم نهادن بر آنست و اينكه فرمود حادثه شب شديدترين قدم نهادن است كنايه است ازاينكه اين عمل از هر عمل ديگر در صفاى نفس ، انسان را ثابت قدمتر مى سازد، و بهتر از هرچيز نفس آدمى را از اينكه به وسيله شواغل روز، دچار كدورت شود حفظ مى كند.
11 - خضوع و خشوع ، هنگام ديدن قبه حرم و عظمت آن را در نظر آوردن و جاى گامهاىرسول خدا (ص ) را در انديشه آوردن و قدم نهادن با وقار و آرامش .
(انى كنت من الظالمين ) - در اين جمله به ظلم خود اعتراف كرد، چون عملى آورده كه ظلمرا ممثل مى كرد، هر چند كه فى نفسه ظلم نبود، و خود او هم قصد ظلم و معصيت نداشت ،چيزى كه هست خداى تعالى در اين پيشامد پيغمبرش را تاءديب و تربيت كرد تا با گامىپاك و مبراى از تمثيل ظلم ، (تا چه رسد به خود ظلم ) شايسته قدم نهادن به بساط قربگردد.
و خداى سبحان اين علوم و ادراكات را به ما الهام كرده ، تا ما را براى قدم نهادن در مرحلهعمل مجهز كند، و ما شروع كنيم به تصرف در عالم ، تا آنچه را كه خدا مى خواهد، بشود،و خداى تعالى در اين باره فرموده : (الّذى اعطىكل شى ء خلقه ثم هدى ) و نيز فرموده : (الّذى خلق فسوى و الّذى قدر فهدى ) واين هدايت هدايتى است مربوط به تمامى موجودات ، كه هر موجودى را به سوىكمال مخصوص به خودش هدايت كرده ، او را براى حفظ وجودش و بقاى نسلش به اعمالىمخصوص به خودش سوق داده ، چه اينكه آن موجود داراى شعور باشد يا بى شعور.
آرى وضع مردمى را حكايت مى كند كه تا يك ساعتقبل دلهايى آكنده از هيبت و ابهت فرعون داشتند، و نفوس خود را از زينت و زخارف دنيوىكه با او بود - و جز خيالهاى كاذب و موهوماتىباطل نبود - خيره و پست نموده و او را رب اعلى مى پنداشتند، و به او سوگند مىخوردند، همچنان كه هنگام انداختن طنابها و چوبدستى ها گفتند: (بعزه فرعون انا لنحنالغالبون ) و بعد از يك ساعت كه حق برايشان روشن گشت ، ديدگانشان باز گرديدناگهان آنچه از فرعون در دل داشتند، و آن عزت و سلطنت و آن زينت و زخرفى كه برايشقائل بودند يكباره فراموش گشت ، ايمان به خدا در عرض يك ساعت آنچنان تحولى دردلها به وجود آورد كه رذيله ترس و تملق پيروى هوى و شيفتگى در برابر سراب زينتزندگى دنيا را بكلى نابود كرده ، در همين مدت كوتاه عشق به حق و قدم نهادن در تحتولايت خدا، و اعتزاز به عزت او را جايگزين آنرذايل نمود، ديگر جز آنچه خدا اراده كند اراده اى ندارند و ديگر جز از خدا اميدى نداشته وجز از او نمى ترسند.