معنی کلمه قتو در لغت نامه دهخدا قتو. [ ق َت ْوْ ] ( ع مص ) خدمت نمودن پادشاه را. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). قَتی ̍. قُتی ̍. قِتی ̍. مقتی. گویند: قتوت قتواً و قتی مثلثة مقصوراً و مقتی ؛ خدمت کردم یا خدمت نمودم پادشاه را. ( منتهی الارب ).
جملاتی از کاربرد کلمه قتو تو بگویی نک دل آوردم به تو گویدت پرست ازین دلها قتو گفت پس من نیستم معشوق تو من به بلغار و مرادت در قتو