قتام

معنی کلمه قتام در لغت نامه دهخدا

قتام.[ ق َ ] ( ع اِ ) گرد و غبار. ( آنندراج ). || گرد و غبار سیاه. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). گویند: ارتفع القتام حتی خفیت الاعلام. || سیاهی. || تاریکی. ( از اقرب الموارد ). قتان.

معنی کلمه قتام در فرهنگ فارسی

گرد و غبار گرد و غبار سیاه

جملاتی از کاربرد کلمه قتام

تذكر: آنچه در فضا پديد مى آيد به لحاظ لوازم ، آثار و مقارنات ويژه اى كه دارد بهنام هاى متعدد ناميده مى شود؛ مانند غمام ، سحاب ، ضباب ، قتام و... كه توضيح هر يك وتمايز آنها ا هم بر عهده فقه اللغه است .
( و تثبتوا فى قتام العشوة ، واعو جاج الفتنة عند طلوع جنينها، و ظهور كمينها، وانتصابقطبها، و مدار رحاها.(474) )