O همه ى انبيا مردم را دعوت به توحيد كرده و تنها راه كمال و هدايت را از جانب خدا دانسته اند؛ حضرت ابراهيم عليه السلام فرمود: (الّذى خلَقنى فهو يَهدين )(580)، خدايى كه مرا آفريد پس او مرا هدايت كرد. حضرت موسى عليه السلام فرمود: (اعطى كلّ شى ء خلقه ثم هدى )للّه (581) او به هر چيز آفرينش داده و هدايت كرد و حضرت محمّد صلى الله عليه و آله فرمود: (الّذى خلق فسوىّ، والّذى قدّر فهدى )(582) خدايى كه آفريد سپس تعديل كرد و كسى كه اندازه گرفت و هدايت كرد.
و آيه (كان الناس امة واحدة فبعث الله النبيين مبشرين و منذرين وانزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه و ما اختلف فيه الا الذيناوتوه من بعد ما جائتهم البينات بغيا بينهم فهدى الله الذين آمنوا لما اختلفوا فيه منالحق باذنه و الله يهدى من يشاء الى صراط مستقيم ).
و ليكن حق مطلب اين است كه در كلام اهل سنت آنطور كه بايد حق بحث ادا نشده و آنچهسزاوار است گفته شود اين است كه : پديده نبوت اگر در مجتمع بشرى ظهور پيدا كردهاست به خاطر نيازى واقعى بوده كه بشر به آن داشته و به خاطر رابطهاى حقيقى بودهكه بين مردم و پروردگارشان برقرار بوده است و اساس و منشا اين رابطه يك حقيقتتكوينى بوده نه يك اعتبار خرافى ، براى اينكه يكى از قوانينى كه در نظام عالم هستىحكم فرما است قانون و ناموس تكميل انواع است ، ناموسى كه هر نوع از موجودات را بهسوى غايت و هدف هستيش هدايت مى كند همچنانكه قرآن كريم هم فرمود: (الذى خلق فسوىو الذى قدر فهدى ) و نيز فرمود: (الذى اعطىكل شى ء خلقه ثم هدى ).
در اين معنا هيچ ترديدى نيست كه قرآن كريم امر هدايت را مختص به ذات بارى تعالى مىداند، چيزى كه هست هدايت در قرآن منحصر به هدايت اختيارى به سوى سعادت آخرت و يادنيا نيست ، بلكه در آياتى هدايت تكوينى را نيز به خداى سبحان نسبت داده است ، از آنجمله مى فرمايد: (الذى اعطى كل شى ء خلقه ثم هدى ) و هدايت را به تمام موجوداتتعميم داده است ، چه با شعورش و چه بى شعورش ، و در آيه زير از جهت نتيجه هم اطلاقداده ، و فرموده : (الذى خلق فسوى و الذى قدر فهدى )، كه تسويه و هدايت را نتيجهمطلق خلقت دانسته و در تقدير گرفته است ، در نتيجه اين آيه نيز از نظر عموميت و اطلاقنظير آيه قبل است .
يكى از دانشمندان ، سوره (الاعلى ) را - براى تلاوت قرآن ،قبل از شروع به درس - انتخاب مى نمود و چنين مى انديشيد كه واژه ها و تعابير موجود دراين سوره ، از قبيل : (( (الاعلى ، قدر فهدى ، سنقرئك فلاتنسى ، فذكر ان نفعتالذكرى ، صحف ابراهيم و موسى ) )) داراى تناسب و تجانس خاصى با بحث ومذاكرات علمى است . و مى توان مضامين اين سوره را - از آنجهت كه با مساءله درس و بحث ونام اعلاى خداوند متعال و هدايت و ارشاد و تذكر و قرائت و صحيفه نبشتار، كاملا متناسب مىباشد - به فال نيك گرفته و بدان تاءسى جست .
براى اينكه دين چيزى به غير از سنت حيات ، و راه و روشى كه بر انسان واجب است آن راپيشه كند تا سعادتمند شود نيست . پس هيچ انسانى هيچ هدف و غايتى ندارد مگر سعادت، همچنان كه تمامى انواع مخلوقات به سوى سعادت خود، و آن هدفى كه ايدهآل آنهاست هدايت فطرى شده اند، و طورى خلق شده ، و به جهازى مجهز گشته اند كه باآن غايت و هدف مناسب است ، همچنان كه از موسى (عليه السلام ) حكايت كرده كه در پاسخفرعون گفت : (ربنا الذى اعطى كل شى ء خلقه ثم هدى ) و نيز فرموده : (الذى خلقفسوى و الذى قدر فهدى ).
و گاه به اعتقادى كه مطابق واقع است ، حق گفته مى شود مانند فهدى الله الذين آمنوا لمااختلفوا فيه من الحق : خداوند كسانى را كه ايمان آورده اند به آنچه در آن از اعتقاداتاختلاف كردند هدايت فرموده است (بقره - 213).
و چون مشركين در پاسخ از اين سؤ ال جواب مثبتى نداشتند، لذا خداى تعالى بهرسول گرامياش دستور داد خودش جواب بدهد، و فرمود:(قل اللّه يهدى للحق - بگو: تنها خداست كه به سوى حق هدايت مى كند)، چون او استكه هر موجودى را به سوى هدفش و به سوى هر چيزى كه در بقائش نيازمند به آن استهدايت مى كند. همچنانكه از قول موسى (عليه السلام ) حكايت كرده كه در برابر فرعونفرمود: (ربنا الذى اعطى كل شى ء خلقه ثم هدى ) و نيز فرمود: (الذى خلق فسوىو الذى قدر فهدى ) )). و او كسى است كه انسان را به سوى سعادت حيات هدايت و بهسوى بهشت و آمرزش دعوت مى كند، رسولانى مى فرستد و كتابهائىنازل مى كند و شرايعى تشريع مى نمايد، تا انسانها به اذن او هدايت شوند، و به همينمنظور انبياء را دستور داد تا دعوت حق دينى را در بين بشر گسترش دهند.
(كان الناس امة واحدة ) تا آنجاكه مى فرمايد: (و ما اختلف فيه الا الذين اوتوه منبعد ما جائتهم البينات بغيا بينهم ، فهدى اللّه الذين آمنوا لما اختلفوا فيه من الحق )(ترجمه اين آيه در اواخر جلد سوم گذشت ).
(سوم ) به اعتقاداتى كه مطابق واقعيتهاست حق گفته مى شود فهدى الله الذين آمنوالما اختلفوا فيه من الحق (خداوند مؤ منان را به سوى آنچه از حق اختلاف كرده بودندرهنمون شد) (بقره - 213).