معنی کلمه فنکی در لغت نامه دهخدا فنکی. [ ف َ ن َ ] ( ص نسبی ) منسوب به فنک که از قرای سمرقند است. ( سمعانی ).فنکی. [ ف َ ن َ ] ( حامص ) فنک بودن. مانند فنک شدن یا بودن. به کنایت ، لطافت. لطیف و نرم بودن : ای که خرچنگ و خارپشتی توصدفی آید از تو نه فنکی.انوری.