فنود

فنود

معنی کلمه فنود در لغت نامه دهخدا

فنود. [ ف َ / ف ُ ] ( ن مف مرخم ) کسی را گویند که در گفتار و تکلم نمودن و رفتار توقف و تأنی نماید. قنود. || ( مص مرخم ، اِمص ) به معنی ناله و زاری هم گفته اند. ( برهان ). رجوع به فنودن شود.
فنود. [ ف َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش حومه شهرستان بیرجند که دارای 729 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله ، انگور، زعفران و کار دستی مردم قالیچه بافی است. مزرعه علیجان احمد علیا جزء این ده است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران 9 ).

معنی کلمه فنود در دانشنامه عمومی

فنود یک روستا در ایران است که در دهستان مود واقع شده است. فنود ۳۲۷ نفر جمعیت دارد.

جملاتی از کاربرد کلمه فنود

بخش خانم‌ها در رشته والیبال با حضور ناز آفرین فنودی مدرس کلاسهای مربیگری فدراسیون والیبال جمهوری اسلامی ایران و داور ملی در سه مقطع ابتدایی راهنمایی و دبیرستان فعالیت خود را با ۹۰ نفر ادامه می‌دهد .