[ویکی الکتاب] ریشه کلمه: جعل (۳۴۶ بار)ف (۲۹۹۹ بار)
جملاتی از کاربرد کلمه فنجعل
آن طور كه علامه طباطبايى و استاد مظفر-قدس الله سر هما- اشاره كرده اند، مراد از اينآيه كه مى فرمايد: (( فنجعل لعنه الله على الكاذبين )) اين است كه كاذبين كسانىهستند كه در يك طرف مباهله قرار دارند و اگر دعوى و مباهله بر سر آن ، بين شخصرسول خدا صلى الله عليه واله و سيد و عاقب و اهتم بود، لازم بود در آيه تعبيرىبياورد كه قابل انطباق بر مفرد و جمع هر دو باشد؛ مثلا بگويد: ((فنجعل لعنه الله على الكاذب )) يا (( على من كان كاذبا )) ،ولى از آنچه در آيهآمده است معلوم مى شود دروغگويى كه نفرينشامل حالش مى شود، جمعيتى است كه در يك طرف اين محاجه قرار گرفته ،حال يا در طرف رسول خدا يا در طرف نصارا. اين مطلب مى رساند كه هر كس براى مباهلهحضور يافت ، در دعوى شريك است ، زيرا كذب جز در آن نيست ؛بنابراين ، على ، فاطمهو حسنين عليماالسلام در دعوى و دعوت براى مباهله بر سر آن شريك بودند؛ اين ازبالاترين مناقبى است كه خداى تعالى اهل بيت پيامبرش را بدان اختصاص داده است .
(( ((ان مثل عيسى عند الله كمثل آدم خلقه من تراب ثمقال له كن فيكون الحق من ربك فلاتكن من الممترين فمن حاجك فيه من بعد ما جاءك منالعلم فقل تعالو ندع اءبناءناوابناء كم ونساءنا كم وانفسنا و انفسكم ثمنبتهل فنجعل لعنه الله على الكاذبين ؛))
390- آل عمران (3)، 61: فمن حاجك فيه من بعد ما جائك من العلمفقل تعالوا ندع اءبناءنا و اءبناءكم و نساءنا و نساءكم و اءنفسنا و اءنفسكم ثمنبتهل فنجعل لعنت الله على الكاذبين .
(( ((فقل تعالوا ابناءنا و ابناءكم و نساءنا و نساءكم و اءنفسنا و اءنفسكم ثمنبتهل فنجعل لعنت اللّه على الكاذبين )). )) (593)
(فمن حاجك فيه من بعد ما جائك من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءنا كم و نساءنا ونساءكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله على الكاذبين )(79)
77-اين قسمت از حديث اشاره به اين آيه شريفه دارد كه خداىمتعال مى فرمايد (فمن حاجك فيه من بعد ما جاءك من العلمفقل تعالوا ندع ابناءنا كم و نساءنا و انفسنا و انفسكم ثمنبتهل فنجعل لعنت الله على الكاذبين ) (سورهآل عمران : آيه 61)
ما نفرين را از سيره ى پيامبر اسلام آموخته ايم كه در ماجراى مباهله فرمودند: ثمّنَبتَهِل فنجعل لعنة اللّه على الكاذبين (155) ما با هم مباهله مى كنيم و لعنت خدا رابراى دروغگويان قرار مى دهيم .
امير المؤ منين فرمود: نظر من از اين بيان ، رعايت انصاف بجانب معاويه و مراعات اقتضاىمقام و مخاصمه بود، و اگر ميگفتم كه - چون من سزاوار خلافت هستم مرا ثابت و معاويه رامخلوع بدانيد: البته معاويه و يارانش اينسخنرا از من نپذيرفته و آنرا رد ميكردند. آيانمى بينيد كه چون كه چون پيغمبر اكرم بانصاراى نجران (بفتح اولى محلى است در ميانمكه و يمن ) مباهله ميفرمود: آيه نازل شد - (تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا وانفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله على الكاذبين )، و اگر آنحضرت ميفرمود -لعنت خدا را بر شما قرار ميدهيم :
30- فان حاجك من بعد ما جائك من العلم ،فقل تعالواند عوابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم ثمنبتهل فنجعل النة الله على الكاذبين - آيه 61 سورهآل عمران .
درست است كه گروهى از بدكاران در اين دنيا مجازات ميشوند و به كيفراعمال خود - يا لااقل قسمتى از آن - ميرسند، اما مسلما چنان نيست كه همه مجرمان ، همه كيفرخود را ببينند، و همه پاكان و نيكان به پاداشاعمال خود در اين جهان برسند، آيا ممكن است اين دو گروه در كفه عدالت پروردگار يكسانباشند؟ به گفته قرآن مجيد ا فنجعل المسلمين كالمجرمين ما لكم كيف تحكمون : آيا كسانىرا كه در برابر قانون خدا به حق و عدالت تسليمند همچون مجرمان قرار دهيم ، چگونهحكم ميكنيد؟ (قلم - 35 و 36).